من دیپلم ریاضی و فوق فناوری دارم ...الانم ارشد ادبیات عربم ولی میخوام کنکور تجربی بدم خ دوس دارم پرستار شم اول خ بدم میومد ولی بارار کارش خ خوبه ...میخواستم شیمی بخونم ولی بازار کار نداره ...ی مدت تو ذهنم بود برم برنامخ نویسی ولی با روحیم نمیخوره نمیدونم چ کنم
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید
וدر صف نان، انتظار نوبتمان را میکشیم. زنی که پوشیده تر از مادرم است نوبتش شده نانش را میگیرد و با نگاهی پر از خشم به مادرم با چشمان نیمه بازش با دندانهای فشرده زیر لب استغفار میکند، موقع رفتن دوباره به مادرم و مردی که در صف آقایان منتظر نوبتش است و در عین حال به مادرم زل زده است، نگاهی میاندازد اما عصبانی و خشمگین البته بیشتر نسبت به مادرم! دور میشود و من درک نمیکنم که چرا آن زن خود را خدا، مادرم را شیطان و مرد را آدم میدید؟ آیا او از اینکه مرد با نگاه به مادرم خودش را آلوده به گناه میکرد، ناراحت بود یا از اینکه این توجه فقط به سمت مادرم بود و خودش دیده نمیشد یا شاید فکر میکرد ظرفیت جهنم پر شده و مجبور است این دو انسان گناهکار را در خانه خود نگه دارد؟..•× 📖چند قطب زمان | ✎#الناز_غلامی_فهیم...וتوی این دنیا به اندازه کافی بدی هست! دیگه لازم نیست آدم عمدا دنبالش بگرده.. •×
וدر صف نان، انتظار نوبتمان را میکشیم. زنی که پوشیده تر از مادرم است نوبتش شده نانش را میگیرد و با نگاهی پر از خشم به مادرم با چشمان نیمه بازش با دندانهای فشرده زیر لب استغفار میکند، موقع رفتن دوباره به مادرم و مردی که در صف آقایان منتظر نوبتش است و در عین حال به مادرم زل زده است، نگاهی میاندازد اما عصبانی و خشمگین البته بیشتر نسبت به مادرم! دور میشود و من درک نمیکنم که چرا آن زن خود را خدا، مادرم را شیطان و مرد را آدم میدید؟ آیا او از اینکه مرد با نگاه به مادرم خودش را آلوده به گناه میکرد، ناراحت بود یا از اینکه این توجه فقط به سمت مادرم بود و خودش دیده نمیشد یا شاید فکر میکرد ظرفیت جهنم پر شده و مجبور است این دو انسان گناهکار را در خانه خود نگه دارد؟..•× 📖چند قطب زمان | ✎#الناز_غلامی_فهیم...וتوی این دنیا به اندازه کافی بدی هست! دیگه لازم نیست آدم عمدا دنبالش بگرده.. •×
اان شاالله موفق باشی خ خوبه که هدفت مشخصه من میخواستم تجربی بخونم ب زور فرستادنم ریاضی خ پشیمونم کاش ...
ممنون همچنین
ولی خیلی دلم پزشکی میخواست با اختلاف خیلیییی کم نیاوردم...
וدر صف نان، انتظار نوبتمان را میکشیم. زنی که پوشیده تر از مادرم است نوبتش شده نانش را میگیرد و با نگاهی پر از خشم به مادرم با چشمان نیمه بازش با دندانهای فشرده زیر لب استغفار میکند، موقع رفتن دوباره به مادرم و مردی که در صف آقایان منتظر نوبتش است و در عین حال به مادرم زل زده است، نگاهی میاندازد اما عصبانی و خشمگین البته بیشتر نسبت به مادرم! دور میشود و من درک نمیکنم که چرا آن زن خود را خدا، مادرم را شیطان و مرد را آدم میدید؟ آیا او از اینکه مرد با نگاه به مادرم خودش را آلوده به گناه میکرد، ناراحت بود یا از اینکه این توجه فقط به سمت مادرم بود و خودش دیده نمیشد یا شاید فکر میکرد ظرفیت جهنم پر شده و مجبور است این دو انسان گناهکار را در خانه خود نگه دارد؟..•× 📖چند قطب زمان | ✎#الناز_غلامی_فهیم...וتوی این دنیا به اندازه کافی بدی هست! دیگه لازم نیست آدم عمدا دنبالش بگرده.. •×