2737
2734
عنوان

برادر شوهرای بی درک و فهمم😟

1126 بازدید | 30 پست

سلام

شوهرم سه تا برادر و دو تا خواهر داره که به غیر از یه خواهرش که یه سال ازش کوچیکتره بقیه کلی ازشون بزرگترن و همشون ازدواج کرون و بچه دارن...کوچیکارین برادرشوهرم 40 سالشه و بزرگترینش 48 سالشه..

نزدیک دوماهه زایمان کردم..خواهرشوهرام که از همون ساعت اول تولد بچم اومدن بیمارستان و خواهر شوهر بزرگم دستمو بوسید😊خیلی مهربونه..

خواهرشوهرام دوبار اومدن بیمارستان و دوبار اومدن خونه مادرم ملاقاتم و هرروز زنگ میزدن حالمونو بپرسن ولی برادر شوهرام و جاریام هیییییییییچ کدوم ته تا الان زنگ زدن نه سراغ بچه رو گرفتم اصلا هیچی😟بااینکه بینمون تا الان هیچ مشکلی پیش نیومد..رفت و آمد این برادرا با خانواده تقریبا قطعه شاید سالی یه بار نهایتا دوبار ولی هرچی باشه باید محض وظیفشون میومدن برادرزادشونو ببینن بچه اول شوهرمه لااقل واسه دل شوهرم میومدن...بعضی آدما چقدر میتونن بیشعور باشن

و قل ربّ اَنْزلني مُنْزلاً مبارکاً و اَنت خیرالْمُنزَلین🌸برای حاجتم صلوات بفرستین 🌹فدای دل مهربونتون 💖

5 ماه باردار بودم برادرشوهرم از کربلا اومد شوهرمو گرفتم رفتیم خونشون دوطبقه پله رو بالا رفتم تا بهش بگیم زیارت قبول(پشیمون نیستم چون زائر امام حسین بود و فقط به احترام امام حسین رفتم)

رفتیم خونشون اصلا بابت بارداریم تبریک نگفتن که بماند جاریم اصلا تحویلمون نمیکرفت فقط سلام و خداحافظ😞جالب اینه سن مادرنو داره دخترش چند ماه ازم بزرگتره😞

و قل ربّ اَنْزلني مُنْزلاً مبارکاً و اَنت خیرالْمُنزَلین🌸برای حاجتم صلوات بفرستین 🌹فدای دل مهربونتون 💖

عزیزم بعضیا کلا بی مهرن منظوری ندارنا اینجورین.

جاری من بچش دنیا اومد هرچی به مادر شوهرم گفتم بریم دیدنش گفت میاد خونه دیگه 

وقتی از بیمارستان اومد رفت خونه مامانش تازه خونه مامانشم نزدیک بود خیلی 

بعد از سه روز تازه مادر شوهرم رفت بچه رو ببینه 

خونوادشونم جوریه که تا قبل از اینکه مادرشوهرم اینا برن اگه کسه دیگه ای بره کلی ناراحت میشن

من حالا واسه خودم فهمیدم از اینا نباید آدم انتظار داشته باشه

میشه برا سلامتی عزیزانم یک صلوات بفرستین❤🌺🌺🌺

ببین منم به همین مشکل خورده بودم.😢خانمای اینجا بهم دکترساینا رو معرفی کردن و منم از یکی از دکتراش ویزیت آنلاین گرفتم از خونه. و خیلی راضی بودم و مسالمم حل شد😍 بیا اینم لینکش ایشالا که مشکل توهم حل بشه😘

عزیزم یه جمله هست میگه

"ارامشی که الان دارم رو مدیون انتظاری هستم که از هیچ کس ندارم"

از من میشنوی اینه سرلوحه ی زندگیت قرار بده

الان که کاری از دست شما برنمیاد پس بهش فکر نکن تا به موقعش چیزی که عوض داره هم گله نداره بلاخره برای اونا هم پیش میاد موقعیتی که شما مثل خودشون برخورد کنی 

بخدا حیفه این روزات رو با فکر به این مسائل بگذرونی

اسمان فرصت پرواز بلندیست ولی...قصه این است چه اندازه کبوتر باشی....
2728

دیروز خونه مادرشوهرم بودم با بچم..شوهرم سرکار بود.یکی دیگه از برادرشوهرم اومده بود تو حیاط مادرشوهرم اینا تا یه وسیله از تو انبارشون بگیره ببره..مادرشوهرم بهش میگه بچه ی علی(شوهرم) اینجاست برو تو خونه ببینش..

برادرشوهرم به روی خودش نیاورد و رفت!

مادرشوهرم کلی دلش شکست طفلی تو آشپزخونه همش باخودش حرف میزد میگفت چه عموی بی احساسی...شوهرم که اومد خونه مادرشوهرم ماجرارو بهش گفت شوهرم که این چیزا واسش مهم نبود حسابی بهش برخورد و گفت:انگاری یهودن! بعدش یه گوشه نشست باحالت گرفته...بمیرم الهی دلم واسش کباب شد...خیلی بده برادرت دو قدمیت باشه نیاد حتی یه لحظه بچتو ببینه😢

و قل ربّ اَنْزلني مُنْزلاً مبارکاً و اَنت خیرالْمُنزَلین🌸برای حاجتم صلوات بفرستین 🌹فدای دل مهربونتون 💖
عزیزم بعضیا کلا بی مهرن منظوری ندارنا اینجورین.جاری من بچش دنیا اومد هرچی به مادر شوهرم گفتم بریم دیدنش گفت میاد خونه دیگه وقتی از بیمارستان اومد رفت خونه مامانش تازه خونه مامانشم نزدیک بود خیلی بعد از سه روز تازه مادر شوهرم رفت بچه رو ببینه خونوادشونم جوریه که تا قبل از اینکه مادرشوهرم اینا برن اگه کسه دیگه ای بره کلی ناراحت میشنمن حالا واسه خودم فهمیدم از اینا نباید آدم انتظار داشته باشه

درسته ولی بالاخره رفتنو که رفت دیدنش! اینا الان دوماهه حای تبریک خشک و خالی نگفتن چه برسه بخوان بیان

و قل ربّ اَنْزلني مُنْزلاً مبارکاً و اَنت خیرالْمُنزَلین🌸برای حاجتم صلوات بفرستین 🌹فدای دل مهربونتون 💖
2738

بعضیا سیستمشون اونجوریه..زیاد تو فاز مهر و محبت نیستن...و از خیلی رسوم سر در نمیارن.و بهش پایبند نیستن. متقابلا از بقیه هم انتظار ندارن...  یا اینکه شما رو خیلی غریبه می دونن. 

ما هم اینطور فامیلها داریم..سعی می کنیم ما هم ازشون فاصله بگیریم..چون خودشون با رفتارشون میگن که بهمون نزدیک نشین.

ONLY. GOD.
عزیزم یه جمله هست میگه"ارامشی که الان دارم رو مدیون انتظاری هستم که از هیچ کس ندارم"از من میشنوی اینه سرلوحه ی زندگیت قرار بدهالان که کاری از دست شما برنمیاد پس بهش فکر نکن تا به موقعش چیزی که عوض داره هم گله نداره بلاخره برای اونا هم پیش میاد موقعیتی که شما مثل خودشون برخورد کنی بخدا حیفه این روزات رو با فکر به این مسائل بگذرونی

راست میگی البته من واسم مهم نیست چون شوهرم شکر خدا پشتمه و الان اونا خودشونو حسابی نشون دادن...اونام بالاخره بچه هاشون ازدواج میکنن ما هم به موقعش تلافی میکنیم...اهل تلافی نیستم ولی وقتی پای بچم درمیون باشه غرورمو زیاد میکنم

و قل ربّ اَنْزلني مُنْزلاً مبارکاً و اَنت خیرالْمُنزَلین🌸برای حاجتم صلوات بفرستین 🌹فدای دل مهربونتون 💖

زن هاشون از بس عقده ای ان.توام خودت رو واسشون بگیر مگه چه تهوه ای ان .نیان به خیال.

من زن داداش بزرگم تا الان نه خودش نه شوهرش رو گذاشته برن بچه داداش کوچیکم رو ببینه الان بچه ش 1/5 سالشه.به درک نیاد.از بس حسرت خور و عقده ان

من ریخته ام در رگ تو شیره ی جان/هی چرخ بزن در من و دل را بتکان/این هم نفسی چه حس و حالی دارد/در پیکر من دو قلب دارد ضربان
خودت داری میگی قطع رابطه اندیگه چ توقعی داری؟خب دوست نداره رفت و آمد کنه دیگه

زناشون به درک..برادر چی؟یه بچه از خونشون متولد شد این بچم بزرگ شه بپرسه عمو دارم؟میگم نه!

و قل ربّ اَنْزلني مُنْزلاً مبارکاً و اَنت خیرالْمُنزَلین🌸برای حاجتم صلوات بفرستین 🌹فدای دل مهربونتون 💖
بعضیا سیستمشون اونجوریه..زیاد تو فاز مهر و محبت نیستن...و از خیلی رسوم سر در نمیارن.و بهش پایبند نیستن. متقابلا از بقیه هم انتظار ندارن...  یا اینکه شما رو خیلی غریبه می دونن. ما هم اینطور فامیلها داریم..سعی می کنیم ما هم ازشون فاصله بگیریم..چون خودشون با رفتارشون میگن که بهمون نزدیک نشین.

ولی اونا انتظار دارن!!!

مثلا جاری بزرگن که شوهرش کربلا بود میگفت چرا علی که شوهرمه نیومد از ما نپرسید کاری دارین کمک میخواین یا نه!!! آخه کمک چی؟ولیمه دهی ک نداشتن بعدش اونا میلیونرن و ما مستاجریم موقع عروسی و زایمانم کدومشون اومدن گفتن کاری دارین کمکی میخواین یانه؟اونا انتظار دارن ولی ما از نظر اونا نباید داشته باشیم😞

و قل ربّ اَنْزلني مُنْزلاً مبارکاً و اَنت خیرالْمُنزَلین🌸برای حاجتم صلوات بفرستین 🌹فدای دل مهربونتون 💖

حالا شما که خوبی

من شوهرم یه داداش داره از خودش بزرگتر  و یه خواهر از خودش کوچکتر

خواهرش روز ده اومد خونمون

برادرش پسرم که ۷ ماهه بود خونه خواهر شوهرم همه دعوت بودیم اونجا دیدنش

زنگ نه اومدن هیچی

تازه کادو یه پتوی بچگانه قدیمی داد که ۱۵ تومن می ارزید

بعد ۷ ماه تو عید

همشم پرز میداد

دو لا کردمش

کوچکتر که بود جای تشک گاهی استفادده کردمش

شوهرم ناراحت نشه

خیر سرش عمو بود

یه بچه ۴_۵ ساله هم بیشتر نداره

پوریام بچه اول ماست

اشکال نداره عزیزم،تو هم دیگه شوهرتو برندار که ببری دیدنشون،هر کسی شعورش در یه حدیه

‎متاسفانه یه عده هنوز نمیدونن‎ احترامی ک بهشون میذاري از ‎شخصیت خودته نه کمالات اونا!
2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687
پربازدیدترین تاپیک های امروز