دوست پسر قبلیه منم خوشی زد زیر دلش من خودم همه چی تموم بودم
هی گیر الکی و بیخودی داد که مثلا رو من سوار بشه همه جا حرف حرف اون باشه من محلش ندادم
قهر کرد که من برم دنبالش منشو بکشم
با اینکه خیلی برم سخت بود اصلا سمتش نرفتم
2 ماه بعدشم با نامزدم آشنا شدم و الانم نامزدیم
و روزی 10000بار خداروشکر میکنم رفت که من با عشقم آشنا بشم