گفت نذاره چند بار بگم بگم صداشو زد بالا
یهو بشقاب خورشت کشید جلو بشقاب خودش
بدتر کرد
رفت گفت نمیری ک اردستت راحت شیم
منم گریه ام گرفت همش میگن برو برو ابجیم داداشم تا دعوا میشه میگن برو
زدم گریه گفتم اگر عوضی پولمو بده میرم
و بابام گف ب حرف اینا نباش بابا بذار زر بزنن مگ خونه اوناس
بدتر حرصش گرفت
گفت هه اره بمون ما رو بهم بنداز ,
سکوت بودم
فقط گفتم کاش اون عوضی بر نمداشت من سه ماهه آواره نمیشدم اینجا
ان شاءالله که بده برم همتون راحت سین