2737
2739
عنوان

همفکری برای ازدواج

3933 بازدید | 84 پست

دوستان عزیز سلام 

من نوشین مجلسی هستم، روانشناس و در این تبادل با محتوای ازدواج و مشاوره قبل از ازدواج در کنار شما خواهم بود. 

در بخش کلینیک مشاوره نی نی سایت هم می‌تونید سوالات بیشتری از من بپرسید...

مشاوره آنلاین : هر شب ساعت ۷-۹

دارای پروانه اشتغال تخصصی از سازمان نظام روان شناسی و مشاوره جمهوری اسلامی ایران، شماره پروانه 3213

خانم مجلسی عزیز
بسیار از حضور شما خرسندیم

سوال یکی از دوستان  که در این زمینه بود رو براتون ارسال میکنم 

تشکر که پاسخگو هستید

خاستگاری دارم ک خانواده م ب خاطر اینکه شهر دیگه س واوضاع مالی آنچنانی نداره مخالفن هردو دبیر تازه استخدام هستیم پدرم ازشون خاست انتقالی بگیرن اما ب شدت مخالفت کردن وگفتن ب خاطرشغل دوم نمیتونن شهرکوچیک بیان از طرفی شب خاستگاری ب خاطر سوالات خانواده م از وضع مالی وتحصیلیش بهم ریختن وبعدپشیمون شدن چند روز بعد خودم روجای خواهربزرگترم جا زدم و جواب رد ب پدرشون دادم حالا پشیمونم توروخدا ی جواب بهم بدید اوضاع روحی بدی دارم ایشون بعد یکسال خانواده ش رو راضی کرد خاستگاری من بیان والان معتقدن من زحماتشو ب باد دادم
ایشون متولده 67 ومن متولد 65هستم
حالا کاری ک من کردم و بخاطر عصبانیت لحظه ای ایشون به پدرش گفتم تفاهم نداریم چطورقابل برگشته؟چ باید کرد؟

ببین منم به همین مشکل خورده بودم.😢خانمای اینجا بهم دکترساینا رو معرفی کردن و منم از یکی از دکتراش ویزیت آنلاین گرفتم از خونه. و خیلی راضی بودم و مسالمم حل شد😍 بیا اینم لینکش ایشالا که مشکل توهم حل بشه😘

2728
خانم مجلسی عزیزبسیار از حضور شما خرسندیمسوال یکی از دوستان  که در این زمینه بود رو براتون ارسال میکنم تشکر که پاسخگو هستیدخاستگاری دارم ک خانواده م ب خاطر اینکه شهر دیگه س واوضاع مالی آنچنانی نداره مخالفن هردو دبیر تازه استخدام هستیم پدرم ازشون خاست انتقالی بگیرن اما ب شدت مخالفت کردن وگفتن ب خاطرشغل دوم نمیتونن شهرکوچیک بیان از طرفی شب خاستگاری ب خاطر سوالات خانواده م از وضع مالی وتحصیلیش بهم ریختن وبعدپشیمون شدن چند روز بعد خودم روجای خواهربزرگترم جا زدم و جواب رد ب پدرشون دادم حالا پشیمونم توروخدا ی جواب بهم بدید اوضاع روحی بدی دارم ایشون بعد یکسال خانواده ش رو راضی کرد خاستگاری من بیان والان معتقدن من زحماتشو ب باد دادمایشون متولده 67 ومن متولد 65هستمحالا کاری ک من کردم و بخاطر عصبانیت لحظه ای ایشون به پدرش گفتم تفاهم نداریم چطورقابل برگشته؟چ باید کرد؟


در چنین شرایطی نباید عجولانه رفتار کنید و یا تصمیم ناگهانی بگیرید، واکنش شما هم بیشتر از روی احساس خشم، عصبانیت و یا لجاجت بوده است. بهتر است با خود ایشان تماس بگیرید، به همدیگر فرصت و زمان کافی بدهید تا در آرامش تصمیم سنجیده تر و معقول تری بگیرید. در حال حاضر هر دو آشفته هستید قرار نیست نه به سرعت قرار ازدواج بگذارید و نه خواستگاری را به کل کنسل کنید. در روزهای آینده صحبت کنید و ببینید چطور می‌تونید خواسته هاتون رو بهم نزدیک تر کنید.

سلام خسته نباشید ممنون از اینکه همچین تاپیکی ایجاد کردید

من 6ساله یکیو میخوام خیلی هم دیگرو دوس داریم خیلی سختی کشیدیم این چندسال از اولشم قصدش ازدواج بود ولی چون من خواهر بزرگتر داشتم خانوادم اصلا اجازه نمیدادن که بیاد خواهرم که ازدواج کرد بالاخره اجاره خواستگاریو دادن بهشون اومدن و خیلی اتفاقا افتاد خانوادم مخالف صدرصد بودن بخاطر اختلاف فرهنگی که داریم هیچ جور نتونستم راضیشون کنم تنها راهم برا

راضی کردنشون این بود که مشاوره برم و رفتم بعد چند جلسه صحبت و تست مشاور اوکی داد ولی مامانم هنوزم راضی نیس با اینکه مشاور باهاش صحبت کرده دوباره راضی شد که بیام بعد یک سال ولی اومدن تا یه جایی خوب پیش رفت باز مخالفت کردن من اصلا حرف خانوادمو نمیفهمم اخه اختلاف فرهنگی ما انچنان نیس از وقتی رفتیم خونشون کلا نظرشون عوض شد که اگه ازدواج کنی بدبخت میشی

خیلی دارم اذیت میشم از طرفی نه دوس دارم خانوادم ناراحت بشن نه خودمک میتونم راضی کنم به جدایی 

حالا میخواستم بدونم واقعا این مسئله که خونه اوناکوچیکه تجملاتی نیستن میشه دلیل مخالفت درصورتی که خانواده خود من تجملاتی نیستن مادرم همش نگران حرف فامیله خستم کردن

من خودم نظرم این بود که یه فرصت 6ماهه بدن خانواده رو بیشتر بشناسیم ولی اصلا قانع نمیشن که ممکنه این 6ماه با محبتایی که بکنن من بیشتر وابسته

بشم یا اونا خودشونو خوب نشون بدن درصورتی که خانواده بی آزاری هستن ولی ساده ان و پدر مادرش از نظر تیپو ظاهر قدیمی هستن و این شده معضل حرف فامیل

2740

فقط میگن یه مدت که بگذره نمیتونی تحمل کنی چون محلیت اونا با ما فرق داره یا نمیتونی رفتاراشون تحمل کنی درصورتی که ما دوبار اونارو دیدیم و چیزی جز احترام ندیدیم یا میگن جلو فامیل ما نمیتونیم نشون بدیم خانوادشو فقط بخاطر این ظاهر ساده پدر مادر

پسر از نظر مالی مستقله و اصلا وابسته خانواده نیس و خیلی اجتماعیه ولی مادرش خیلی ساکته همه چی خوب بود تا اینکه رفتیم منزلشون انتظار یه خانواده تجملاتی دارن برا داماد اینده

من میخواستم بدونم واقعا اینا دلیل میشه بازم میگم خانواده خود من از طبقه متوسط هستیم پدرم شغلش آزاد پدر ایشون بازنشسته هستن و ما آذری هستیم و اونا فارس و خودشون تو مراسم خواستگاری گفتن شما هر رسمو رسوم خاصی دارید ما به قبول میکنیم و انجام میدیم الان مادرم میگه بی شک ازدواج کنی جدا میشی تا قبل اینکه بریم خونشون تقریبا همه چی تموم شده بود ولی وقتی رفتیم و منزلشون کوچیک یود کلا گفتن ما به درد هم نمیخوریم

اینکه مادر تون فقط به کوچک بودن منزل خواستگار بسنده کرده باشند، دلیل منطقی به نظر نمی رسد. اما آیا پرسیدید چرا مادر تصور می کنند که بدون شک جدا می شوید؟ به جز مسائل مالی خانواده ایشان دیگر چه چیزهایی می بینند که خبر از موفقیت آمیز بودن این ازدواج نمی دهد؟ 

من میخواستم بدونم واقعا اینا دلیل میشه بازم میگم خانواده خود من از طبقه متوسط هستیم پدرم شغلش آزاد پدر ایشون بازنشسته هستن و ما آذری هستیم و اونا فارس و خودشون تو مراسم خواستگاری گفتن شما هر رسمو رسوم خاصی دارید ما به قبول میکنیم و انجام میدیم الان مادرم میگه بی شک ازدواج کنی جدا میشی تا قبل اینکه بریم خونشون تقریبا همه چی تموم شده بود ولی وقتی رفتیم و منزلشون کوچیک یود کلا گفتن ما به درد هم نمیخوریم


منم دقیقا مشکل شما رو دارم خانواده من طبقه متوسط از نظراونهاطبقه ضعیفی هستن

اینکه مادر تون فقط به کوچک بودن منزل خواستگار بسنده کرده باشند، دلیل منطقی به نظر نمی رسد. اما آیا پرسیدید چرا مادر تصور می کنند که بدون شک جدا می شوید؟ به جز مسائل مالی خانواده ایشان دیگر چه چیزهایی می بینند که خبر از موفقیت آمیز بودن این ازدواج نمی دهد؟

همش خانواده رو میگن که بهم نمیخوریم از نظر فرهنگی هیچ جوره وجه مشترکی نداریم

من این چیزایی که خانوادم میگن نمیفمم و درک نمیکنم من ادم حساسی نیستم که بگم چرا فلان لباسو پوشیدن یا چرا پیرن یا چرا قیافشون اینجورزه از نظر خانواده الان داغم نمیفهمم

2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687
داغ ترین های تاپیک های امروز