من دو سال مربی پیش دبستان بودم.خیلی از مادرا کاردستیهای قشنگو به سقف آویزون میکردن خیلی اتاق قشنگ میشد یسریها هم یه جای مخصوص برای کاردستیها گزاشته بودن بعنوان یادگاری. بعضیها هم بطرز هنرمندانه ای توی قفسه اتاق کودکشون میگزاشتن
برف هفت سالگی ام را به خاطر صدای مادرم دوست داشتم که می گفت پاشو ببین عجب برفی اومده برف ده سالگی را به خاطر تعطیل شدن مدرسه و خوابیدن کنار مادرم حتی یک ساعت بیشتر. برف چهارده سالگی را به خاطر تشویش امتحانات .برف هجده سالگی را به خاطر استرس کنکور و آینده !! برف بیست سالگی را به خاطر عاشقی . هیجان عشقی که در ذهنم تا ابد ادامه داشت اما از برف بیست و پنج سالگی به بعد برف ها فقط سرد بود و سرد بود و سرد…… و خاطراتی که هرگز تکرار نخواهد شد……
ببین منم به همین مشکل خورده بودم.😢خانمای اینجا بهم دکترساینا رو معرفی کردن و منم از یکی از دکتراش ویزیت آنلاین گرفتم از خونه. و خیلی راضی بودم و مسالمم حل شد😍 بیا اینم لینکشایشالا که مشکل توهم حل بشه😘
بستگی ب اندازس داره اگه بزرگه میتونین تو کمد کاردستیاش بزارین
برف هفت سالگی ام را به خاطر صدای مادرم دوست داشتم که می گفت پاشو ببین عجب برفی اومده برف ده سالگی را به خاطر تعطیل شدن مدرسه و خوابیدن کنار مادرم حتی یک ساعت بیشتر. برف چهارده سالگی را به خاطر تشویش امتحانات .برف هجده سالگی را به خاطر استرس کنکور و آینده !! برف بیست سالگی را به خاطر عاشقی . هیجان عشقی که در ذهنم تا ابد ادامه داشت اما از برف بیست و پنج سالگی به بعد برف ها فقط سرد بود و سرد بود و سرد…… و خاطراتی که هرگز تکرار نخواهد شد……