بچه ها تاپیکامو بخونین میبینین ک همش مشکل دارم با اون
خلاصه میگم
۲۷ سالشه من ۲۴، ۶ ماهه باهمیم
دروغ گفته، خرج نمیکنه، خسیسه، دنبال منفعته، زبون بازه، خوب حرف میزنه مهربونه، ادمو میخندونه،
یکبار جایی دعوتم نکرده، همش من خرج کردم، دست تو جیبش نکرده مگه با اکراه واسه دو سیخ کباب مثلا
عید کلا با دوستاش مسافرت رفت
فقط شب ساعت ۱۰ همش زنگ میزنه به من. اونم بعد مستی
همش مشروب با دوستاش میخوره
ب من میگه با من یکاری کرده که نمیتونم ولش کنم و میخنده
مثلا میخواد تلقین اینا کنه،
بخدا همش زیر گوشم میگه کع من پیشرفت کنم باشگاه برم بعد درامدم بهتر بشه و ماشینمو عوض کنم
میگه دوسداره با یه ماشین خارجی برم دنبالش جلوی کافه دوستاش ببینن و پُز منو بده.. منم گفتم دوس دارم که خودش بیاد دنبالم نه من
انگار دوس پسرشم :/
چن روزه هی دعوا حرف میزنیم بهش میگم تموم شد دیگه بای
بعد میگه باشه من مزاحمت نمیشم ولی خطتو خاموش نکن من زنگ نمیزنم
ولی بخدا میزنه و میگه کجایی چیکار میکنی
همچنین شکاکم هست، بعد خودش هر غلطی میخواد میکنه
من میخوام خطمو خاموش کنم که بهم زنگ نزنه ولی دوسندارم بخاطر یه ادم شماره مو عوض کنم:/
اگه بلاکشم کنم اون موقع فک میکنه با کسی دیگه میحرفم
خیلی ناراحتم کرده دلم شکونده.. ولی خوشحالم که میتونم راحت برم و وابسته نیسم.
موندم حرف اخر بهش بگم یا نگم؟ قبلا خیلی گفتما
خودش میدونه برحال همه چیو
ای بابا