بخدا قلبم درد میکنه ازدست خانواده شوهرم. یه مشت ادم بی فکر عجیب غریبن اصن
من اخرش از دستشون سکته میکنم. یه خواهرشوهر دارم خدا نصیب گرگ بیابون نکنه؛ حسود، بدجنس، پرتوقع وای وای نگم براتون.
میاد خونم انتظار داره براش گوسفند بکشیم بی شعور نفهم. حالم ازش بهم میخوره. اون وقت خونه خودش هیچی پذیرایی بلدنیس و اصلانم براش مهم نیست.
عیدمو امسال کوفتم کردن الهی خیرنبینه خواهرشوهرم. کسیو ندارم باهاش درد و دل کنم واسه همین اینجا گفتم🥺
دعاکنید ارامش بهم برگرده
کاش منم مغز نداشتم راحت بودم
الهی آمین عزیزم منم درگیرشم متاسفانه اما من همه چیز رو به همسرم میگم و خیالم راحته
کاریش نمیشه کرد مغز نداره خودت به نفهمی بزن .عین من و مامانم .
دوست من ۵تا خواهرشوهر اینجوری داره.همشونم مجردن بزرگه ۵۰سالشه کوچیکه ۳۰سالشه در حدی حسودن که دیدن برادرزادشون نیومدن.فکرکن اولین برادرزادشون بود.
دوستم خیلی موفقه چه کاری چه زندگی شخصی.
خواهرشوهر کوچیکش خیلی بد بود.خدا رحمتش کنه امروز چهلمش بود . حتی یه کادوام از بچه ی برادرش دریغ کرده بود هرچی‌جمع کرده امروز تقیسیم شد بین دوتا داداشاش
بیخیالی طی کن
مغز ندارن دیگه، خودت گفتی
