تاپیک قبل رو بخونین میفهمین
حیوون رفتم پیشش حالش خوب خوب بود
گذاشتنش تو تنگ پوست خشک شدش که از اونهمه بی آبی خشک شد داشت میریخت سالم بود
یهو آفتاب درمياد سریع که آبش رو عوض میکنن گفتم آب خنک و یخ بزارید اگه حالش خوب نیست
تنگ میوفته میشکنه
حیوون میمیره میزارنش تو حوض
دیدیم زندست هی دوستم میگفت مرده فلان فلان
گفتم اگه مرد میبرمش تو ابگیر ولی این زندست ول کن بیا ما بریم
هی آب تازه و یخ
میریم آخر سر داشتیم میرفتم دیدم سرپا شده
عمرش به دنیاس بچه
انقد ذوققق زده شدمم الان یه حوض بزرگ وی ای پی داره توش کیف میکنه