امسال سال اولیه که شوهرم نیست بعد از ۴ سال عقد و عروسی بعد عید همه چی تموم میشه
خونه بابامم پیش مامانم و خواهرم
جایی نرفتیم چون من دلم نمیخواست
کلا خونه بودیم صبح پا میشیم صبحانه میخوریم جمع میکنیم میشینیم حرف میزنیم ( مامانم امسال مریضه روزه نمیگیره منم امسال اعصابم نمیکشید به روزه خواهرمم اعتقاد نداره) بعد از بیرون غذا میگیریم میخوریم پا میشیم میریم بیرون یا خرید یا دوچرخه سواری بعد میاییم شام درست میکنیم بعد بابام میاد فیلم میبینیم و شام
امسال فکر نمیکردم اینجوری بشه فکر میکردم قراره از غصه دق کنم که عید پیشم نیست اما خدا آدمو تنها نمیذاره
شما چکار کردید؟؟