دیشب کلن توی خوابم بود و توی این خواب داخل یک بیمارستان بودیم ک اتفاقی مادرشو دیدم همین ک منو دید بهم حمله کرد و گریه میکرد میزد منو همش نفرینم میکرد میگفت روز خوش نبینی میگفت به خاطر تو پسرم اینحاس☹البته اینم بگم کات کردن ما تقصیر همون پسر بود با رفتارای رومخش، خیلی ترسیدم ولی