2737
2739

واین بین این پسربخاطر اینکه خونوادم نمیزاشتن عقد کنیم ازشون متنفرشده بود وکارش به جایی رسیده بود زشترین فحشارو به خودمو پدرمادرم میداد یعنی وقتی عصبی میشد هیچی حالیش نبود وقتی اروم بود عاشقترین بود 

اخرین بارقرارشد من کنکوربدمو رشته خوبی قبول بشم وعقد کنیم من ایندفعه باتموم افسردگیو فشاری که هردوطرف بهم دارد میکردن رتبه زیر۲۰۰ شد و دبیرقبول شدم

واین بین این پسربخاطر اینکه خونوادم نمیزاشتن عقد کنیم ازشون متنفرشده بود وکارش به جایی رسیده بود زشت ...

آفرین بهت اگه وارد این مسایل نمیشدی قطعا بهترین رتبه میاوردی حیف کردی خودتو

ببین برای منم همین پیش اومده بود دقیقا!!😥 من از یکی از پزشکای دکترساینا ویزیت انلاین گرفتم از خونه و خیلییییی خوب بود. بیا اینم لینکش ایشالا که مشکلت حل میشه 💕🌷



وقتی قبول شدم خواستگارای بسیار سطح بالایی برام میومدن وخونوادم طمع کرده بودن که چرا باید بدیمش به این که نه شغل داره نچیزی و اینو یادم رفت بگم که این پسرکارش باقلیونو اینابود وخونواده من متنفربودن و بهش گفته بودن باید اینکارو بزاره کنار واون باخونوادم لج کرده بود سرااین موضوع

2728

ومن هیچکدومو راه نمیدادم بماند که الان تازه میفهمم کیارو بخاطرش رد کردم برای کسی که هیچ احترامی بهم نمیزاشت و بین این همه ادم یکی ازخواستگارارو تورودربایسیو مساعلی که پیش اومد خونه راه دادیم ولی من ازاین موضوع به این پسرچیزی نگفته بودم 

تا اینجا ک خوندم نظر من اینه شما باید ب همون بی محلی کردن ادامه میدادی بدترین کارو کردی اول چون دوران کنکورت بود و تو تحت تاثیر بقیه قرار گرفتی رفتی خودتو انداختی تو چاه دوم تو شهر کوچیکی اینکارو کردی ک خییییلی میتونه خانوادت رو سرافکنده کنه و اینکه عزیزم پسرا همینن واس چیزی ک به دست نمیاد میجنگن تا جونشون در بیاد وقتی به دست اومد میفهمن ک همچین چیزی هم نبوده باید خودتو کنترل میکردی رابطه نداشته باشید اگ دوست داشت ک صبر می‌کرد همه چی حل بشه بعد الان ک دبیر شدی معلومه بهتر از این میان خواستگاری ولی چه میشه کرد

کاربری دست دو نفره منو خواهریم(دوستم)🥰

خلاصه اینکه یک پسر فوق العاده خوشتیپ خونواده دار اصیل و وفوق العاده خوشاخلاق ومهربون بود وهیچ گذشته ای نداشت وپولدار هرچی که اون نامزدم نداشت این همرو باهم داشت وشمارمو ازشب خواستگاری ازنامزدم گرفته بود وخیلی دوستم داشت خواهرم خودشو کشت که اونو بیخیال شو اینو قبول کن ولی من خر ردش کردم وگفتم نه تواین بین بعددوسال پدرومادرم که خسته شده بودن وسایل اون پسرو پس فرستادن واونم زنگ زده بود به پدرم فحشای خیلیبدداده بود

2740

بعد فرستادن وسایل وفحشای زشتی که به پدرم داده بود ویه شب صدای ترسناکی شنیدیم ودیدیم یکی شیشه ماشنمونو خورد کرده ومن میدکنستم کاراونه منه خر باهاش ادامه دادم چون وابستش بود م و همچنان رابطه گندی داشتیم

اها راستی اینو بگم که این پسرخیلی منو محدود میکرد ونمیزاشت حتی زیاد انلاین شم اینستا ومن یه پیج فیک داشتم که اون خبر نداشت و اون خاستگارامو اونجا اززمانی که اومده بود خاستگاری فالو داشتم ولی دیگه باهم حرفی نمیزدیم وخاستگاره فقط به این امید انفالو نکرده بود که شاید من پشیمون شم اما من رموش کرده بودم اون فقط منو فالوداشت

یه شب فقط یادمه ازته دلم ازخدا خواستمو گریه کردم که خدایا نجاتم بده یادمه چندروز بعدش نصف شببود همین نامزدم گفت گوشیتو بیاازیردر بده لازم دارم منه خرم فکرکردم همچیو پاک کردم و رفتم بهش دادم واون پیج فیکمو دیده بودو رفته بود به خاستگارم درخواست فالو داده بود(همه اینا کارخدابود)

وخواستگارم که فکرکرده بود من بهش درخواست دادم وپشیمونم سریع بهم پیام داد که فاطمه خودتیو اینا واون نامزدم جای من چت کرده بوده که اره من فاطمم دلم برات تنگ شده عکستو بفرست ببینمت فلان که بفهمه این پسره کیه اونم ازخداخواسته فرستاده بود

یه شب فقط یادمه ازته دلم ازخدا خواستمو گریه کردم که خدایا نجاتم بده یادمه چندروز بعدش نصف شببود همین ...

آخه الانم تو سنی نداری و اینکه کسی که درس خونده باشه همپین کسیو تو شخصیت خودش نمیبینه

2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687