الان داشتیم از کرمانشاه برمیگشتیم نزدیک اسدآباد، یه ماشین کنار جاده پارک شده بود...یه زنه اومده بود وسط جاده به ماشین ها میگفت وایسید...ما وایسادیم یه ماشین پشت سری ام وایساد ، از اون ماشینی که کنار جاده پارک بود صدای جیغ جیغ میومد نفهمیدم چی شده بود...ما حرکت کردیم
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
آهای اهالی نی نی سایت!تورو خداهرتاپیکی رو باور نکنید!بعضیا دروغ میبافن به هم،یا اینکه تاپیک طرف داد میزنه که بابا من فاااانم باز یه عده میان توصیه و راهنمایی و...
چون که خدا همه چیز را دید و کاری نکرد...من یه سوال دارم از اون بالایی؟واس حاطره چی آفریدی؟نونت کم بود؟آبت کم بود؟مشتی تو با اون همه قدرت و عظمت،دبدبه و کبکبه ،یه حال خوش به ما نمیرسید؟چجوری دیگه ازت باس بخوایم؟که خساست نکنی؟مشتی پشتتو کردی به ما انگار پیاز خوردیم،کجایی تو پس ؟خالق بی نیاز؟
فکر کنم یکی تو اون ماشینه حالش بد شده بود زنه اومده بود وسط جاده به ماشین ها علامت میداد وایس ...
اون ماشینه هم حرکت کرد یا موند پیششون؟
چون که خدا همه چیز را دید و کاری نکرد...من یه سوال دارم از اون بالایی؟واس حاطره چی آفریدی؟نونت کم بود؟آبت کم بود؟مشتی تو با اون همه قدرت و عظمت،دبدبه و کبکبه ،یه حال خوش به ما نمیرسید؟چجوری دیگه ازت باس بخوایم؟که خساست نکنی؟مشتی پشتتو کردی به ما انگار پیاز خوردیم،کجایی تو پس ؟خالق بی نیاز؟