من اصلا ادم صعیفی نیستم و همیشه هم میگفتم چی میشه که دخترا میوفتن تو فکر ازدواج ولی این یک سال اخیر خواهرم پدرم کل خانوادم عذابم میدن تاپیک قبلیمو بخونین گفتم جریان زندگیمو
خواهرم معلول جسمیه و افسردگی داره داروهاشو نمیخوره شروع میکنه به بدو بیرا گفتن قرص میخوره برا خود. کشی اخه مگه من چند سالمه بخدا که ما دوقلوییم منم همسن اونم منم شرایط خانوادگیم همینه چیکار کنم زورمم نمیرسه بلندش کنم جایی ببرمش بخدا که دانشگاه هم ثبت نامش کردم که عقب نمونه برند ترین اباسارو میپوشونم ولی نمیفهمه گیر داده پول بده من برم ترکیه زندگی کنم چرا برای من خونه جدا نمیخری اخه مگه من چقدر حقوق دارم ۶ تومن معلمم دیگه
دیگه نمیتونم کلی بهم بد و بیرا گفت نمیخوام به دل بگیذم ولی دارم نابود میشم خواهش میکنم دعا کنین
