2733
2734
عنوان

با احساس خجالت چیکار کنم؟؟؟😔

486 بازدید | 25 پست

بچه ها چطور چند روزه دیگه با همکارانم  و اون پسره چشم تو چشم شم

محل کارم به پسر همکار خیلی ضایع چراغ سبز دادم رفت بین همکارام آبرو واسم نذاشت بقیه مسخرم کردندمن دیگه سر به زیر شدم ولی این پسر ازعمدموقعی که این پسر منو میدید راهشو کج میکرد بقیم میخندیدند متلک مینداختن میگفتن اقای فلانی گرخید 

چند روز دیگه باید دوباره برم محل کار ولی دیگ با اون پسره چشم تو چشم شم واسم سخته هرچند اومد پی ویم و عید بهم تبریک گفت و یه جورایی دلجویی کرد ولی نمیتونم فراموش کنم بازم چشم تو چشم شدن برام خجاااالت اوره بگید چیکارم کنم؟؟؟😔😔

بچه ها باورتون میشه!!!

دیروز جاریمو بعد مدت ها دیدم انقدر لاغر شده بود از خواهر شوهرم پرسیدم چطور انقدر لاغر شده، بهم گفت از اپلیکیشن زیره رژیم گرفته، من که از کافه بازار دانلود کردم و شروع کردم لینکشو میزارم شمام شروع کنید تا الان که راضی بودم.

2728

اصلا اهمیت نده انگار که هیچ اتفاقی نیفتاده گناه که نکردی خوشت اومده بیان کردی و تموم 

یه جوری رفتار کن که انگار هیچکدوم پشماتم نیستن اون موقع دیگه کوتاه میان و حرفیم نمیزنن تموم میشه میره 

وقتی به همکارات گفت نباید گردن میگرفتی. من جات بودم یکی میزدم زیر گوشش میگفتم پشت سرم حرف پخش نکن! چطوری تونستی دربرابر این رفتارای وقیحانش ساکت بمونی واقعا

"انزوا را به وابستگی ترجیح میدهم. وقتی وابستگی از بین رود، انسان وارسته می شود" "ملتی هستیم که هنوز خشنونت رو مردونگی، حماقت رو نجابت، شادی رو هرزگی، دزدی رو زندگی میدونیم؛ راه درازتری تا انسانیت داریم. و راه دراز تری تا آرامش و عشق..." "مدرسه که میرفتیم، هربار که دفتر مشقمون رو جا می ذاشتیم معلممون میگفت : مواظب باش خودتو جا نذاری! ما می خندیدیم و فکر میکردیم نمیتونم خودمونو جا بذاریم! بزرگ که شدیم بارها و بارها خودمونو جا گذاشتیم؛ توی یه کافه، توی یه خیابون، توی یه شعر... "
2738

عزیزم حتی اگه مستقیم هم میرفتی میگفتی  بازم نباید خجالت بکشی تو از کسی خوشت اومد و رفتی گفتی 

نباید بخاطر احساساتت شرمنده باشی  

اون باید شرمنده باشه و خجالت بکشه ک تو چشم های تو نگاه کنه ک رفته پیش بقیه این حرف رو بازگو کرده نه شما 

♦️ ۲۳ ساله / اگه نظر مخالف و متفاوتی با من داشتین حتما ریپلای کنید یا قانعم میکنید یا قانعتون میکنم 
خیلی ارایش میکردم عطر میزدم دنبالش بودم ک باهام حرف برنه یواشکی نگاش میکردم

زیادی سبک بازی در اوردی

"انزوا را به وابستگی ترجیح میدهم. وقتی وابستگی از بین رود، انسان وارسته می شود" "ملتی هستیم که هنوز خشنونت رو مردونگی، حماقت رو نجابت، شادی رو هرزگی، دزدی رو زندگی میدونیم؛ راه درازتری تا انسانیت داریم. و راه دراز تری تا آرامش و عشق..." "مدرسه که میرفتیم، هربار که دفتر مشقمون رو جا می ذاشتیم معلممون میگفت : مواظب باش خودتو جا نذاری! ما می خندیدیم و فکر میکردیم نمیتونم خودمونو جا بذاریم! بزرگ که شدیم بارها و بارها خودمونو جا گذاشتیم؛ توی یه کافه، توی یه خیابون، توی یه شعر... "
وقتی به همکارات گفت نباید گردن میگرفتی. من جات بودم یکی میزدم زیر گوشش میگفتم پشت سرم حرف پخش نکن! ...

همکارام مستقیم بم نگفتند با متلک انداختن مسخرم میکردن طوری که نتونم ثابت کنم شعر زلیخا و یوسف میخوندن با چشم به من اشاره میکردن و...

همکارام مستقیم بم نگفتند با متلک انداختن مسخرم میکردن طوری که نتونم ثابت کنم شعر زلیخا و یوسف میخوند ...

خب مستقیم نگن. تو که فهمیدی. باید جلو همه طرفو قهوه ایش میکردی.

"انزوا را به وابستگی ترجیح میدهم. وقتی وابستگی از بین رود، انسان وارسته می شود" "ملتی هستیم که هنوز خشنونت رو مردونگی، حماقت رو نجابت، شادی رو هرزگی، دزدی رو زندگی میدونیم؛ راه درازتری تا انسانیت داریم. و راه دراز تری تا آرامش و عشق..." "مدرسه که میرفتیم، هربار که دفتر مشقمون رو جا می ذاشتیم معلممون میگفت : مواظب باش خودتو جا نذاری! ما می خندیدیم و فکر میکردیم نمیتونم خودمونو جا بذاریم! بزرگ که شدیم بارها و بارها خودمونو جا گذاشتیم؛ توی یه کافه، توی یه خیابون، توی یه شعر... "
خیلی ارایش میکردم عطر میزدم دنبالش بودم ک باهام حرف برنه یواشکی نگاش میکردم

اگه خجالت بکشی نه تنها اون اقا همه همکارای بی جنبه ات سر این نقطه ضعف اذیتت میکنن خیلی با اعتماد به نفس به چشماش نگا کن خنثی نگاش کن(چشمات حس نداشته باشه)محکم باهاش حرف بزن اینجوری همشون خودشونو جمع و جور میکنن 

هر ادمی ممکنه قبلا از یکی خوشش اومده باشه و اون ادم اشتباه باشه شمام مث بقیه

2706
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687
داغ ترین های تاپیک های امروز