یه خاستگار اومده بود من براشون چایی بردم 😒مامانم پیش مهمونا گفت پر رنگه 😒😒یه بارم نه دو بار گفت
ببر عوض کن مهمونا وقعا با شخصیت بودند گفتن عالیه نبر
حرف مامانم اصلا یادم نمیره 😐
مادر خانموجو گرفته بود:))
مامانت چقد جدددی گرفته چاییت رو
مامان منو ندیدی
سلطان ضایع کردن ادم توی جمعِ
خب بعدش چی شد؟جور شد
مامان منم یه بار گفته بود پررنگه عوض کن مهمونا هم گفتن نمیخاد. ولی ناراحت نشدم چون خاستگاره مهمم نبود برام.
مامان ها گاهی جوگیر میشن😐
به مادرشوهرا میخوره
از دست مامانا🤣🤣
من خاستگار برام اومد مامانم گفت این بچه من زبونشو نبینینا هیچ‌کاری بلد نیست
مامان بابای من تا یکی غریبه رو میبینن سریع میپرن بهم حالا اگ تنها باشیم اینجوری نیستن زیاد یعنی قشنگ جو میگیرتشون 😂😂
مامان تو که خوبه مامان من با مامان پسره داشت حرف میزد
مامانش گفت پسر خواهرتون رو میشناسم شغلشون چیه؟
مامانم گفت خرید و فروش میکنه آهن آلات دَمیر دومور 😐🍂
همشون خندیدن 😂
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
