رفتیم مسافرت خرید بعد خودشو داداشم کلیی خرید کردن من میگفتم منم فلان چیزو میخوام میگفتن تو بسته دیگه خریدتو کردی به عنوانی که نصف اوناهم نخریدم بعد گفتم داداشم که خیلی بیشتر خریده گفت پول خودمه به توچه بابامم گفت پول خودشه گفتم خب بزارین منم برم سرکار خودم پول درارم نه خودشون میزارن برم سرکار اینجوری هم فرق میزارن منو داداشم تقریبا هم سنیم اون انقدر مستقل من باید برا ی تیشرت التماس کنم منم غرور دارم خب یهو بابام وسط خیابون گفت اصلا به توچه به توعم بابد حساب پس بدم من به بابام حساب پس نمیدم تو کی ای دیگه اصلا میتونستم نیارمت مسافرت تنهایی خودم بیام لطف کردم یعنی چند دقیقه بعد ترکیدم انقدر گریه کردم مامانم گفت ولش کن من میدونم نباید رو مخش بری واقعا ایرانی بودن چه ستمی بود دیگه:((( حالا میفهمم دخترا چرا زود شوهر میکنن در اصل فرار میکنن