خانواده ی مادریم از وقتی یادم میاد خیلی بدی در حقمون کردن
تا جایی ک به پدرم تهمت ناموسی زدن ریختن سرش کتک زدن.........
خلاصه از همون بچگی مادر بزرگم از پدرم بخاطر تفاوت مذهبی (در اصل پدرم هم مذهب خودشونه ولی قبول نداشتن) ازش متنفر بود
موقع خواستگاریی پدر بزرگم قبول کرده از همون اول مادر بزرگم پدرمو نمیخواسته از ماها ک کلا مادر بزرگم متنفر بود
چه جنگ ها چه دعوایی ک مادر پدرم سر خانواده ی مادریم نکردن چقدر اسیب روحی دیدم پر از عقده بزرگ شدم:) الانم با حملات عصبی دستو پنجه نرم میکنم شبا ک حملات پانیک دارم
الان بعد از گذشت21سال مادر بزرگم برای اولین بار منو بغل کردو شروع به گریه کرد:)
اما چه فایده؟
میتونم ببخشم
مادرم پدرم گذشتن بخشیدن اما من نمیتونم ن اونو ن خاله و داییامو
اینم بگم ک کارمای بدی پس دادن بلاهایی سر پدرم اوردن تهمتایی ک زدن یکی یکی سر خودشون اومده
چیکار کنم:) جای من بودین میخشیدین؟