اقا امروز با خواهرشوهرم حرف میزدم پدر شوهرش که میشه شوهر عمه مندوتا زن دیگه هم داره
یه مرد سخت گیر وو هست تو یه خونه زندگی میکنن یعنی خونشون ویلاییه
گفت پدر شوهرم با نمیزارهگوشی دست بگیرم
وووووو نمیخوام وارد جزئیات بشم
گفتم انشاالله خدا مهربونه وو گفت نه من شانس ندارم
ووو فک نکنم عیچوقت تنها راحت زندگی کنم تو خونه جدا
وو پدر شوهرم پسرشو نمیزار هونه جدا بگیر من گفتم انشالا میکیرن گفتم تا قیامت که پدر شوهرت زنده نیست
پیر مرد
ووو اونم گفت نهگناه نداره پدر شوهر مادر شوهررکهخوبه
وووو الان ناراحتم که کاشنمیگفتم
اگه به عمم بگه شاید ناراحت بشه 🫥🥲🥲🥲