من ۸ سال عروس این خانوادم.تا حالا نشده حتی یکبار حتی یکبار دعوتم کنن خونشون.
من هفته ای یه بار خودم زنگ میزنم که میام خونتون.حالا من یک ماهم نرم حتی یه بار یه تعارف نمیکنه بهمون.نه به خودم نه همسرم.من تمام مناسبت ها واسه مادر شوهرمو و مادر پیرش و خواهر شوهرم کادو میخرم ،عید قربان یلدا نوروز روز مادر تولد و ....
تا حالا یکبار هم نشده برام یه کادو بخرن یا حتی تولدم یادشون باشه.
حالا واسه مادر شوهرمو و مادرش مهمون اومده از تهران.شب به رسم ادب زنگ زدم ببینم کجا هستن تا برم ببینمشون.بازم یه تعارف نزدن که شام بیا.بعد من رفتم دیدم سفره انداختن از کجا تا کجا همه اعضای خانواده بودن به جز من و شوهرم.
همون نوه هایی بودن که شب عید حتی بهش یه سر هم نزده بودن باز من و شوهرم رفتیم پیششون.
انقدر حالم گرفته شد که نگو.برای اولین بار اصلا مادرشوهرمو محل نذاشتم یه ذره نشستم اومدم خونمون.از شب اعصابم خرده همش میخوام قطع ارتباط کنم ولی باز ته دلم راضی نیست.شما بودین چیکار میکردین