واسه عروسیش ک میخواستم نرم .ما ی شهر دیگ زندگی میکنیم مادرشوهرم ۴ روز قبل عروسی زنگ زد ک شاید سه شنبه چهرشنبه عروسی باشه منم میخواستم نرم ک اینقدر غریبه بودیم ۴ روز قبل گفتن دو روز قبل عروسی ک فهمیدن قرار نیست بیام زنگ رو زنگ ک بیاید من رفتم ولی هیکدوم از خونوادمو نزاشتم بیان
ببین نظرات اینجا خیلی خوبه ها ولی تهش ادم نیاز داره یه ادم متخصص بهش بگه چیکار کنه. من خودم هربار مساله اینجوری برام پیش میاد میرم سراغ دکترساینا. بیا اینم لینکش بعد تازه خیالمم راحته که اگر مشکلم حل نشه پولمو کامل برمیگردونن.
وا چرا گفته احتمالاً دیگه حاملگی ۷ ماهه قایم کردن نداره ک بچش دختره یا پسر
خوب منم همین بدم اومد حتی شوهرم توش وا رفت چون میگفت سر عروسی تو ادا در اوردی و خودش قضیه بچرو ک دید میگفت نمیخواد زنگ بزنی ولی من زدم نگن حسودیه خیلی خیلی بهم برخورد .من خودم پسر دارم اونم بچش پسره نمیدونم این اداها برا چی بود رسما انگار ما چشممون شوره
خوب منم همین بدم اومد حتی شوهرم توش وا رفت چون میگفت سر عروسی تو ادا در اوردی و خودش قضیه بچرو ک دید ...
منم یه جاریم اصلا نفهمیدم کی حامله شد بچش چیه اسمش چیه بد همجا میشین بلند میشه میگه من زایمون کردم فلانی نیومد منم برام مهم نیست میگم نیومدم که نیومدم دلم نخواست بیام😊
نا حق نگم مادرشوهرم بد نمیگه ولی خوب حرفامونو میگه یعنی مطعنم خبرا منو بهش میگه خبرا اونم دیدم میگه ولی من توجه نمیکنم ک حرفی توش درنیاد من الان با جاریم رابطم خوبه ببینیم همو با احترامیم .مادرشوهرم برا منم همین ادا ها میومد برا اون جاریم با دوز کمتر ولی من اجازه نمیدادم میگفتم زشته .منم از این جاری توقع داشتم اجازه نده و خودش همراهی نکنه حداقل . بخاطر همینه نه میرم خونش ن دوست دارم بیاد چون ما باهم مشکلی نداشتیم و میتونست اجازه ندخ