رنگ لباس سه سالگیم قشنگ یادمه ابی بود لبه دوزی داشت یه ژاکت داشت ...یک کفش عسلی رنگ داشتم ....کنار خونمون یه مزرعه گندم بود....یع اقایی می اومد تو حیاطمون بلوک درست میکرد و بهمون کلوچه میداد همه اینها رو یادمه همسایمون یک گربه داشت میرفت تو کمد ولی یادم نیست همین چنددقیقه پیش سوزنی که رو باهاش دکمه دوخته بودمو کجا گذاشتم 😐😐😐واقعا چرا 🤔🤔🤔
ببین منم به همین مشکل خورده بودم.😢خانمای اینجا بهم دکترساینا رو معرفی کردن و منم از یکی از دکتراش ویزیت آنلاین گرفتم از خونه. و خیلی راضی بودم و مسالمم حل شد😍 بیا اینم لینکشایشالا که مشکل توهم حل بشه😘
اما بعد از فوت پدر مادرم آرزومه این اتفاق بیفته برام
پدرم ک همه خوشبختیم گرفت با رفتنش من و تنهاترین آدم روی زمین کرد ...
جایی خوانده بودم که درد آدم را بزرگ میکند و روح را صیقل میدهدو تجربه را زیاد میکند. هیچ جا ننوشتهاند که درد با یک زن، با یک مادر چه میکند. مادران درد کشیده یا زود میمیرند، یا برای همیشه میروند، یا میمانند با چشمانی که رنگِ بیتفاوتی گرفته استو دستانی که زیر ناخنهایش جز چیزی نمیروید، و گیسوانی که رقص بر شانههای زنانه را به خاطر نمیآورند. مادرانی بی هیچ آرزویی، با دنیایی کوچک. دنیایی بسیار بسیار کوچک. هیچکس از مادرانی که به بهشت نمیروند چیزی ننوشته است.
چرا نکنه من مجردم و بشدت فوبیا ترس از دست دادن خانوادمو دارم ارزو دارم قبل از اونا بمیرم چون خیلی دو ...
دور از جون خودت و عزیزانت
نمی دونم عزبزم ولی مادر و نگرانی هاش
رنگ لباس سه سالگیم قشنگ یادمه ابی بود لبه دوزی داشت یه ژاکت داشت ...یک کفش عسلی رنگ داشتم ....کنار خونمون یه مزرعه گندم بود....یع اقایی می اومد تو حیاطمون بلوک درست میکرد و بهمون کلوچه میداد همه اینها رو یادمه همسایمون یک گربه داشت میرفت تو کمد ولی یادم نیست همین چنددقیقه پیش سوزنی که رو باهاش دکمه دوخته بودمو کجا گذاشتم 😐😐😐واقعا چرا 🤔🤔🤔