یک آبروریزی بزرگتر و ضربه ی قوی تر ... 🥲

منم تو همین شرایط بودم با این تفاوت که شوهرم نه طرف منو می گرفت نه اونا به من هم گفته بود هر چی بگن جوابشونو بده اصلا ناراحت نمیشم خیلی شدید چند بار درگیر شدیم دقیقا جلوی چشماش هر چی گفتن هیچی دفاع نکرد از من ،منم هر چی گفتم یه بار نگفت که نگو خیلی بده ها ولی خوبیش اینه که منم جواب میدادم دیگه غصه نمیشد برام ولی خب دفاع کردن اون بهتر بود برام می دیدم خودشم عذاب میکشن ولی انتظاری نداشتم چون پدر مادرش بودن 

با همسرت صحبت نکردی

عذرخواهی توضیحی چیزی

عموش چی

اگه دوس داشتی بگو🤍

لطفا عروسی رو بهم بزن قبلش،شکایت کن مهریه اجرا بذار که به طلاق توافقی،راضی،بشن من زجر کش،شدم عاجزانه،ازت میخوام منطقی،و محکم باشی،وگرنه در آینده،پشیمون میشی خدانکرده

اخب چرا آدرس داده ؟

ایلدا جان نمیدونم پست قبلی من خوندی یا نه بهتره شکایت کنی تا شوهرت روی واقعیشو نشون بده ببین اون موقع هم سکوت میکنه از همسرت خبر نداری ؟

میتونست نیارش،محل کار همسرش 

اره نمی دونستم اون آدرس داده

نه عزیزدلم خودتو  اصلا سرزنش نکن .غمتو درک میکنم با تمام وجودم و‌میفهممت.

خودم  با یه همچین مرد  بچه ننه و میتونم بگم بدترشو مواجهم. اینجا بهترین مونس و همدم ادمه. چون ماها خیلی حرفارو نمیتونیم به خونواده هامون بزنیم و خداروشکر که اینجا هست و کنار همیم.

اصلنم بی عرضه نیسی بی عرضه مردامونن که پای ما واینسادن و حامیه خونواده هاشون شدن و به همین دلیل مارو از دست میدن واقعا واسشون و خانواده هاشون متاسفم که چنین انگل هایی رو تحویل جامعه دادن.

خوب کاری کردی فقط پا وایسا و از حقت نگذر بزار مادرش تقاص بددهنی کردناشو بده خدا جای حق نشسته عشقم به خودت ببال و قوی ومحکم باش.  منم تو شرایط توام حتی بدتر ، شوهرم بخاطر اینکه خونوادش توروم و پشت سرم حرف زدن و من باهاشون قطع رابطه کردم  اونوقت شوهرم انقدر فوشم میداد و ناسازگاری میکرد حتی به خاطر خاهرش منو داشت خفه میکرد جهیزیمو میشکوند عرق میخورد هر روز و هر شب زندگیمو جهنم کرده بود همشم از قصد اینکارارو میکرد که منو به تب بگیره و قبول کنم برم دیدن خونواده عفریتش و منو کوچیک کنه اما منم کوتاه نیومدم و خیلی سالها و ماه ها اذیتم کرد مشاوره رفتیم ادم نشد قول داد زد زیر قولش منم خیلی صبوری و تحمل کردم و یه شب دیگه تو خونم راهش ندادم و قفلارو عوض کردم . 

خاستیم با خونوادش جلسه بذاریم اما مادرش و خاهرش عین مادرشوهرت انقدر به پدرم و برادرم بی احترامی و جیغ و داد کردن که خدا میدونه خیلی بی حیان.

اما  خداروشکر کار پیدا کردم میرم سرکار ولی خسته و داغون میام خونه اما نه دستم دیگه جلو شوهرم درازه و نه دیگه محتاجشم. نه خرجی میداد نه حمایتم میکرد نه پشتم بود فقط ننم ننم میکرد. 

الانم یکماهه که رفته نه زنگی زده نه پیامی داده. اوایل یه پیام چرت و پرت داد منم  جوابشو دادم اما دیگه رفته و خبری ازش نیس. 

سلام ایلدا جان خوبی عزیزم 

امیدوارم کمی آروم شده باشی هرچند میدونم روزهای بدی رو گذروندی،ولی نگران نباش گاهی آسمون پر ابر سیاه میشه و بارون شدید میباره اون بارون رحمته بعدشم رنگین کمون میاد تو آسمون 

از همسرت چه خبر دیگه نخواست توجیه کنه کار مادرش رو ،عموش چی میگفت؟

 عزیزدلم خودت مهربونی عشقم.بسیار کار درستی کردی .

 دم همکارات گرم که حمایتت کردن.

ای کاش توافقی جدا  میشدین. من به شوهرم گفتم بیا توافقی جدا شیم اصلا قبول نمیکنه نمیدونم چیکار کنم.

حوصله دادگاه و مخارجشم ندارم

خب خب ی نشد؟