از جمعه تا الان باهام حرف نمیزنن
چرا؟چون لباس مورد علاقمو پوشیدم چون سرم چادر نکردم
ولی داداشم میفرسته خارج درس بخونه
الان زنگ زده از شهر دور بغض کرد گریه کرد براش از شادی نمی‌دونست چی کار کنه
بعد جلوی مهمون برای من قیافه میگیره منو آدم حساب نمیکنه با من حرف نمیزنه بخدا همه ی اینا رو با اشک مینویسم
از جمعه تا الان هرشب با اشک میخوابم
یعنی الان نماز و روزه هاش قبول میشه ؟ جرم پدری که دل اولاد رو میشکنه چیه؟
دعا کنین فقط ازدواج کنم برم از این خونه
اونقد اشک ریختم که دور چشام سیاه شده
عزیزم‌منم درد تورو دارم دوست داشتی درخاست دوستی بده درد و دل کنیم
قبول نیست مطمئن باش
خدا لعنت کنه اینجور پدر و مادر هارو
قشنگ درک میکنم
منم توی همین شرایطم
اینجوری که گفتی با ازدواج بدتر میشه اوضاعت
وای به حال دختری که شوهر و خانواده ی شوهرش بفهمن که خانواده اش دوستش ندارن و بهش محل نمیدن
از دانشگاه تهران حقوق شبانه قبول شدم
نذاشت برم موندم با سوابق یه زشته ی چرت زدم
از تیزهوشان قبول شدم
به والله اینجوری برای من اشک نریخت
عزیزم منم مثل شمام
الان با خانوادم در ارتباطم رو کم کردم
خیلی تاثیر منفی روی من گذاشتن پدر و مادرم
و هرگز نمیبخشمون
حلالش نمیکنم
پدر مادرای نفهم. متاسفم عزیزم
