2737
2739

بسم الله الرّحمن الرّحیم ❤️


کسی حواسش به این ویروس ویرانگر نیست؟

«چه فضای بی‌سر و سامانی شده این فضای مجازی...» دختر جوان گوشی تلفن همراهش را با عصبانیت روی میز می‌گذارد و در مقابل چشم‌های پرسشگر هم‌کلاسی‌هایش ادامه می‌دهد: «یکی، بی‌خجالت و بدون نگرانی، عکس نیمه برهنه از خودش منتشر کرده. اون یکی، عکس واکسن پیشگیری از بیماری‌های مقاربتی گذاشته و زیرش نوشته: عشق و حال، هزینه داره. یک به‌اصطلاح هنرمند گچکار هم، با افتخار یک فیلم از خودش در حال خلق پیکره برهنه یک زن گذاشته! ... اینجا چه خبره؟ فضای مجازیه یا فضای رقابت برای حریم‌شکنی و گناه؟»💔💔
و همین کافی است برای شروع یک بحث طولانی.

در میان همهمه موافقان و مخالفان، یکی از دانشجو‌ها می‌گوید: «گذشت اون زمانی که انجام بعضی کار‌ها و گناهان برای افراد جامعه، تابو بود. حالا نه‌تنها قبح خیلی از گناهان برای بعضی‌ها ریخته، بلکه به صورت علنی و با افتخار، درباره گناهان‌شون حرف می‌زنن. احساس می‌کنن هرچه از چارچوب اعتقادات و عرف جامعه بیشتر فاصله بگیرن، روشنفکرتر و متمدن‌تر به نظر میان


یک جایی حدیثی از امام علی(علیه‌السّلام) خونده بودم با این مضمون که: روزگاری خواهد آمد که مردم به گناه افتخار و از پاک‌دامنی تعجب می‌کنند... انگار این حرف رو درباره امروز ما گفتن.»🥲

و......روایت های بسیار

حدیث روز✨️


💕💕امام صادق (علیه‌السّلام):


خانواده و اموال خود را با قرائت💚 سوره نور 💚حفظ کنید و زنان خود را به وسیله آن مصون و محفوظ نگه دارید،


💎زیرا کسی که دائماً روزی یک‌بار این سوره را قرائت کند، هیچ فردی از اهل منزل او به فحشا کشانده نخواهند شد


کسی هر شب🌠 یا هر روز 🌞به صورت مداومت بخونه هیچ یک از اهل بیتش خاندانش از نوه نتیجه بچه و....به گناه جنسی و انحراف جنسی دچار نمیشه تابمیره💕💕


این یکی از آثار سوره مبارکه ی نورهست☀️

روایت پنجم: آنقدر که در کیش احساس امنیت دارم، در مشهد ندارم!

«تو رو خدا مراقب باشید به دختر من نخورید. همین دو روز پیش، ۴۰میلیون خرجش کردم»... مادر میانسال هرچند دقیقه یک‌بار با شوخی و خنده این جملات را خطاب به خانم‌های اطرافش در واگن مترو می‌گوید. مسافران داخل واگن هم ناخودآگاه انگشت اشاره مادر را دنبال می‌کنند و نگاهشان با دختر جوانی با بینی چسب‌خورده و صورت ورم‌کرده تلاقی می‌کند. اینطور است که بحث درباره عمل زیبایی بینی وسط ازدحام واگن مترو شکل می‌گیرد. اما آنچه بحث را داغ می‌کند، نه روایت مادر از هزینه‌های سرسام‌آور عمل بینی بلکه جمله آخرش است که می‌گوید: «فقط چون خیلی تعریف این دکتر رو کرده بودند، راضی شدم از شیراز بیام تهران وگرنه من اصلاً طاقت ندارم توی تهران باشم.»

حالا خانم‌های اطراف یکی‌یکی با برشمردن معایب و محاسن تهران وارد بحث می‌شوند. دختر جوانی می‌گوید: «تهران، هیچی جز آلودگی هوا و ترافیک و گرونی نداره اما من هیچ‌کجا رو به اندازه تهران دوست ندارم. هرجا مسافرت برم، دلم می‌گیره و دلم می‌خواد زودتر برگردم.»

خانمی وسط حرف دختر جوان می‌آید و می‌گوید: «وای مگه میشه؟ آدم میره مسافرت دلش باز میشه. چیه این تهران؟» بغل‌دستی‌اش یک تکمله به حرف او می‌زند و می‌گوید: «البته بستگی داره کجا بری مسافرت. اگه قرار باشه بری مشهد، همون بهتر که توی همین دود و دم تهران بمونی.» چند نفر با آخ و اَخ گفتن و نچ‌نچ کردن‌هایشان، حرف او را تأیید می‌کنند و از آن میان، یکی می‌گوید: «مشهد که دیگه اصلاً جای مسافرت رفتن نیست، بس که مرد‌ها به آدم بد نگاه می‌کنند. باور کنید من انقدر که توی کیش احساس امنیت دارم، توی مشهد ندارم!»

و همین حرف کافی است که دختر جوان اولی دوباره وارد بحث شود: «دست من باشه، هیچ‌وقت نمی‌رم مشهد. سالی یک‌بار اونم به خاطر مادرم مجبور میشم چمدون ببندم برای مشهد. اونجا هم، ‌ایشون میره زیارت، من تمام‌وقت می‌مونم هتل. نمی‌دونم چه جوریه؛ من توی هیچ شهری دلم نمی‌گیره اما پام می‌رسه مشهد، دلم می‌گیره...» اما یکدفعه انگار یادش افتاده باشد که همین چند دقیقه قبل گفته بود از تهران به هر شهری برود، دلش می‌گیرد، فوری حرفش را اصلاح می‌کند و می‌گوید: «من هرکجا برم، دوست دارم زود برگردم اما دلم نمی‌گیره اما مشهد با همه شهر‌ها فرق داره، دل آدم می‌گیره»!

ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687
داغ ترین های تاپیک های امروز