ببین منم به همین مشکل خورده بودم.😢خانمای اینجا بهم دکترساینا رو معرفی کردن و منم از یکی از دکتراش ویزیت آنلاین گرفتم از خونه. و خیلی راضی بودم و مسالمم حل شد😍 بیا اینم لینکشایشالا که مشکل توهم حل بشه😘
والا من پدربزرگِ پدرم هم تهران دنیا اومده ولی نمیگم تهرانی ام! راجع به کسایی که میگن ما تهرانی ها !!!! خندم میگیره واقعا ... سی و اندی سالمه جز زنعموم و یکی از دوستانم تهرانی ندیدم توو تهران
اگر در مسائل بارداری و مادری و کودکان نظر میدم چون تجربه سه بارداری و فرزند داری دارم ، شما هم اگر تجربه ندارید بهتره مامانارو نگران نکنید الکی
خیلی اهل آرایش هستند ، اصلا نمی شه باهاشون حرف زد ، یه چیزهایی که برای ما خط قرمز هست به راحتی ازش عبور می کنند! بعضی از خانوم هاشون جیغ زدن و پریدن به دیگران نشونه زرنگ بودن خودشون می دونند!
کنار میای، کنار میایی، کنار میایی، بعد یه روز می بینی دیگه نمی تونی کنار بیایی، از همون کنار می زاری می ری!
سوال منم اینه تهرانی ها درباره شهرستانی ها چه فکری میکنن
بزارم بگم نمونه اش که دیدم اینکه تهرانی ها خیلی (البته قصد توهین ندارما فقط منظورم با بعضی هاشونه) خب بگذریم انگار از دماغ فیل افتادن و انگار تو آمریکا زندگی میکنن و از نظرشون شهرستانی ها خیلی بی کلاس هستن
این فقط نظر منه چون هر وقت اومدم تهران وقتی میفهمیدم از شهرستان اومدم ی جوری با چندش نگاه و رفتار می کردن باهام البته نه همه شون
سوال منم اینه تهرانی ها درباره شهرستانی ها چه فکری میکنن بزارم بگم نمونه اش که دیدم اینکه تهر ...
خب میدونی عزیزم این رفتارارو بیشتر مهاجرای تهران دارن چون فک میکنن اومدن تهران قله اورستو فتح کردن...
ایام خشکسالی و قحطی کشاورز رفت پیش آسیابان بهش گفت"تو رو به روح پدرومادرت بچه های من دارن از گرسنگی میمیرن یه خورده به ما گندم بده" آسیابان یه مقدار گندم ریخت تو دستمال گره زد داد بهش.کشاورز همینطور که میومد داشت دعا میکرد میگفت"خدایا به حق عزتت گره از مشکلات مردم باز کن گره از گرفتاری های مردم باز کن گره از قحطی و خشکسالی باز کن" انقد گره گره کرد تا این گره های دستمال بازشد همه گندم ها ریخت روی زمین چنان عصبی شد رو کرد به خدا گفت: سالها نرد خدایی باختی🦋این گره از آن گره نشناختی؟🦋 آن گره راچون نیارستی گشود🦋این گره بگشودنت دیگر چه بود؟🦋کشاورز تا برگشت گندم هارو از روی زمین جمع کنه: چون برای جستجو خم کرد سر🦋دید افتاده یکی همیان زر🦋 یه صدایی در درون بهش گفت: تو مبین که بر درختی یا به چا🦋تو مرا بین که منم مفتاح راه🦋 سجده کرد و گفت:کای رب ودود🦋من چه دانستم تورا حکمت چه بود؟ :)
سوال منم اینه تهرانی ها درباره شهرستانی ها چه فکری میکنن بزارم بگم نمونه اش که دیدم اینکه تهر ...
دقیقا من همین رفتار ازشون دیدم بعد جالب بود با این اون آقا خودش خیلی با کلاس می دونست مثل چی دنبال خیانت بود! با این که متاهل بود و دو تا بچه داشت بعد با یه خانومه دوست شده بود هر بار تیپ می زد و می رفت سر قرار! انگار به خیانت کردن افتخار می کرد!
خودش فکر می کرد خیلی زرنگه در صورتی که دو تا از بچه های شرکت اون با دختره دیده بودند و برای همه افراد شرکت تعریف کرده بودند ! (خانوم خودش قبلا تو شرکت کار می کرد و می دونستیم اون خانومه همسرش نیست)
کنار میای، کنار میایی، کنار میایی، بعد یه روز می بینی دیگه نمی تونی کنار بیایی، از همون کنار می زاری می ری!