چقدر خستم از همه چی چی میشد ی دوره حتی کوتاه خدا فرصت بده بهمون جوری که دوست داریم زندگی‌کنیم😭
چرا واقعا همیشه همه چی ب اجبار هیچوقت هیچی اونجور که میخوایم‌نیست دلم‌گرفته خیلی حالم بده بی حال و‌حوصله شدم کسلم لعنت ب اجبار لعنت ب زندگی‌از وقتی بابام‌فوت شده دیگه هیچی خوب نیست هیچی ارومم نمیکنه خسته شدم ذهنم دام‌میخواد برا ی دوره حتی کوتاه هیچکس هیچکاری بهم‌نگیره خودم باشم‌و‌خودم چندماه همش خونه همش گریه همش دلتنگی ب شوهرم‌گفتم‌دوروز بریم یجایی حوصلم واقعا سررفته ولی باز پشیمونم میگم چقدر بیشعورم ک عزادار پدرمم ب فکر تفریحم بخوایم‌بریم نمیشه مامانم ببریم دارم دق میکنم چیکار کنم اون همش خونه بی حوصله شده اونوقت من برم‌تفریح دلم‌مبخواد ب شوهرم‌بگم‌پشیمون‌شدم‌نمیخوام ولی میترسم دیگ ناراحت بشه چندبار هماهنگ کرده باز من کنسل کردم هم مخم هنگ کرده پوکیدم دیگه هم واقعا دلم‌نمیخواد من‌برم‌جایی مامانم همش خونه
خیلی دلم گرفته از همه چی از همه چیییی کاش حداقل ازدواج نمیکردم
