من با یکی پنج سال پیش نامزد شدیم عقدیم اما نمیتونیم بدون عروسی گرفتن بریم زیر یک سقف رسم ما اینجوریه
و اینم بگم نامزدم وضعش خوبه
خانوادم منو اذیت میکنن فق گریه میکنم از دستشون خیلی خیلی تحت فشارم از طرف خانوادم
خواهرام منو خیلی اذیت میکنن
یکیشون چند وقت پیش با ما زندگی میکرد الانم هرروز میاد و قرار دوبار بیاد با ما زندگی کنه خیلی منو مامانم رو ب دعوا میده خیلی حرصم رو درمیاره
همه فامیلم اینو میدونن ک مشکل از اونه خودشو ب همه نشون میده
فق خانوادم میگن مشکل از منه چون اون ازدواج کرد و بچه دار خیلی دوسش دارن
من نمیدونم چیکار کنم نامزدم خیلی از من سرد شده بهش میگم ازدواج کنیم راحت شم میگ نمیش
نمیدونم چیکار کنم ذره ذره دارم اب میشم
فرار کنم برم ت مسجد کنار خونمون؟