آقا من کلی نذر کردم برای کراشم مامانم گفت بریم خونشون میخوام باهاشون حال و احوال کنم منم کلی خوشحال شدم ک نذر ها گرفت شبش کلی فکر کردم چی بپوشم آرایش چیکار کنم
صب دیدم خوابیدم تا یک ظهر بلند شدم ب مامانم میگم چرا بیدار نکردی ک بریم میگه دیدم حسش نیست گفتم نریم تو هم بیدار نکردم حال من😐😐😐😐اینجوری گفتم خو برا نماز بیدار کن باشهههه🙄🙄🙄🙄مامانم باشه
خدایا چراااا امیدی میدی دوباره ناامید میکنی🥺😂😂😂🚬