من ی برادر شوهر دارم که ۲۴ سر ی سری مسائل با هم مشکل داشتیم ولی چنسالع که دینه حرفی نشده ایشونم ازدواج کرده ولی هیچ وقت دیکه صمیمی نشدیم همش میریم خونه نادرشوهرم مثل غریبههاییم و اصلا ارتباط خوبی بین بردارا و پدر مادر نیس پدر مادرم هم تلاش نمیکنن این مشکلات رفع شه همشم جانب دار اونان و ی جورایی قیاس میکنن و ما روهم حساس شدیم درصورتی که اتفاق خاصی بین ما نیفتاده همش بچگانه بوده
خسته کننده شده رابطه با خانواده همسرم از بس بی ذوقن
نع هیجا مهمونی میریم باهم نه هیجا تفریح میریم
کلا ی عده آدم مغرور کینه ایی دور همن.
و من نمیتونم واقعا درک کنم که چطوری رفتار کردن ک کلا دوتا برادر هیچ وقت باهم هیجا نرفتند نمیرن و برارزشوهرم عزیزتره و شوهرم نه و من کاملا متوجه عدم علاقه بینشون هستم.شوهرم. دل نداره اذیت بشنا ولی دوست نیستن اصلا کلا همین ی برادر هم داره ...
نمدونم چطور باید. خوب کرد این دورو و اون خانواده ک سر منشا این اختلاف..