مامانم ماشینشو چند وقت داده بود به شوهرم الان بهش گفت یه هفته بده دست خواهرم چنان فازی گرفته همش به من تیکه میندازه جواب تلفن مامان بابامو نامیده
همش میگه اینجا چرا کثیفه تمیز کن غذا نخور آخرین حرفشم این بود که اون کسی که جلوی چشم من بود تو رو نگرفت بزرگترین گناهو در حق من کرد منظورش خواستگار قبلیم بود که منو نمیخواست میخاستیم بریم گروه خون آخرش گفت منو نمیخاد الان همش دارم گریه میکنم دارم از حرفاش آتیش میگیرم