ما جدا از فامیلامون تو یه شهر دیگهام چند ماه پیشا یکی از فامیلامون مریض شد هی میومد اینجا واسه دکترو میرفت گفتیم پیره اشکال نداره بعد یکی دیگه پسرش سربازیش افتاد شهر ما مرخصیاش خونه ما بود یهدفعه دیگه یه سری خواستن خانوادگی بیان ما گفتیم الکی خونه نیستیم الان بهمون خبر دادن یکی از فامیلامون با دخترش و بچه دخترش که نوزاده دارن میان خودشونم به ما نگفتن که دارن میان مامان بزرگم گفت