ناراحت نباش رها جان
هیچ دختری نمیتونه با چنین مادرشوهر و پسر تحت سلطه ای کنار بیاد من احتمال میدم الان یکی از دلایل جداییش یا حتی تنها دلیل جداییش همین باشه شما اصلا مقصر نیستی تازه با وجود همچین مادری چند بار هم بهش فرصت دادی
همسرش هم که انتخاب خودش بوده دیگه
متولد هفتاد ویکی؟
کاش اینطوری باشه که تو میگی عزیزم و داییش بخاطر من نباشه
پس هم سنیم
همش تقصیره این مهتاب گور به گور شدست که میاد اینارو واسه من تعریف میکنه هرچی هم بهش میگم نگو نمیفهمه
عزیزم منم یه همچین داستانی داشتم با این تفاوت که بعد از 5 سال اومدن خواستگاریم و خانواده هامون اصلا با هم کنار نیومدن و یک سال با اختلافاتشون سر کردیم شاید درست بشه بدتر و بدتر شد و مقصر اصلی هم مادرش بود چون راضی نبود بعدش من خودمو کنار کشیدم و با کس دیگه ای ازدواج کردم الان خوشبختم و یه دختر بیست ماهه دارم و عاشقشونم اونم بعد از من با یکی دیکه ازدواج کرد و الان هم جدا شدن
الان اصلا پشیمون نیستم چون میدونم اگر ازدواج میکردیم اصلا خوشبخت نمیشدم فقط عشق کورم کرده بود اونم قسمتش این بوده دیگه
عزیزم منم یه همچین داستانی داشتم با این تفاوت که بعد از 5 سال اومدن خواستگاریم و خانواده هامون اصلا با هم کنار نیومدن و یک سال با اختلافاتشون سر کردیم شاید درست بشه بدتر و بدتر شد و مقصر اصلی هم مادرش بود چون راضی نبود بعدش من خودمو کنار کشیدم و با کس دیگه ای ازدواج کردم الان خوشبختم و یه دختر بیست ماهه دارم و عاشقشونم اونم بعد از من با یکی دیکه ازدواج کرد و الان هم جدا شدن
شايد اگه مهتاب بهم اون حرفارو كه بهرام به مامانش زد كه هنوز نتونسته منو فراموش كنه رو نميگفت راحت تر ميتونستم با قضيه كنار بيام و خودمو مقصر نميدونستم.
من اصلا ازينكه باهاش ازدواج نكردم پشيمون نيستم چون مطمئنم كارمون به جدايي ميكشيد ولي ازين ناراحتم كه كاري كردم كه اون هنوز تو فكرمه و رندگيش بخاطر من واسش عذاب آور شده
در مورد جدایی اون هم میدونم به خاطر من جدا شده و نتونسته منو فراموش کنه حتی بهم گفت تو هم جدا شو و بیا با هم ازدواج کنیم ولی من باهاش دعوا کردم و وقتی به گذشته فکر میکنم و مادرش و دعواهاشون با بابام هیچ وقت پشیمون نمیشم و عذاب وجدان هم نمیگیرم چون مقصر من نبودم کس دیگه بود اون باید عذاب وجدان داشته باشه من چرا خوشبختیمو به کام خودم تلخ کنم ؟
در مورد جدایی اون هم میدونم به خاطر من جدا شده و نتونسته منو فراموش کنه حتی بهم گفت تو هم جدا شو و بیا با هم ازدواج کنیم ولی من باهاش دعوا کردم و وقتی به گذشته فکر میکنم و مادرش و دعواهاشون با بابام هیچ وقت پشیمون نمیشم و عذاب وجدان هم نمیگیرم چون مقصر من نبودم کس دیگه بود اون باید عذاب وجدان داشته باشه من چرا خوشبختیمو به کام خودم تلخ کنم ؟
تو رابطه ماهم مقصر صددرصدى مادرش بود.خوشبختى و دلخوشى پسر خودشو ازش گرفت وگرنه من كه خوشبختم و دارم زندگيمو ميكنم
شما تصمیم درستی گرفتی.
به فرض که ازدواج نمیکردی، از کجا معلوم بالاخره به هم می رسیدین؟
دختر چون باید بشینه تا براش خواستگار بیاد، نمیتونه ریسک کنه.
ولی اون پسره.
هر وقت اراده کنه میتونه بره خواستگاری.
الانم به نظرم با مهتاب قطع رابطه کن. این دختره با خبرکشی هاش داره زندگی شمارو تباه میکنه.
عزيزم من اصلا ديگه به زندگى كردن با بهرام فك نميكنم حتى قبل از ازدواجم.
ولى ازين ناراحتم كه اون داره انقد سختى ميكشه تو زندگيش و عذاب وجدانم ازين بابته
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیستجدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
پربازدیدترین تاپیک های امروز
