2737
2739
عنوان

خانومای خانه دار از خانه دار بودنتون راضی هستین؟

| مشاهده متن کامل بحث + 1369 بازدید | 42 پست

منم به پرستار بچه و مهدکودک و کارگر خونه معتقدم و حتما در آینده به کارش میگیرم

بنظرم هفته ای یکبار کارگر بگیریم برای خونه تمیز کردن کافی باشه.

همسایه طبقه پایینیمون خانمش کارمنده..

برنامه زندگیش خیلی منظمه

صبحا برای نماز بیدار میشه.بعد ساعت 5 صبح بوی برنج و پیاز داغش میاد.ساعت 7:20میره سرکار

ساعت 13 برمیگرده.فکرکنم معلمه.

بعد تا ساعت 5-6 میخوابن 

شام هم هیچ وقت نمیزاره هرچی از ظهر مونده میخورن.

برای عید فرشهاشو داد بیرون خونشم دوتا کارگر آورد و تمیز کرد.خرید هاش برنامه ریزی شده است.هر هفته چهارشنبه ها خونه اشو جاروبرقی میزنه(صداش میاد)

من از زندگیش خوشم میاد.منظم و مرتبه.3 تا هم بچه و یک عروس داره

كار بيرون با اين همه ساعت كارى زياد اصلا مناسب نيست

اگه بتونى كارى پيدا كنى كه هرروز لازم نباشه صبح تا شب برى بيرون خوبه وگرنه اصلا جالب نيس، عمرت ميگذره به خودت مياي ميبينى هيچى از زندگى و بچه دارى و همسردارى نديدى، همش پى كار بودى

آنقدر میخوانمت تا اجابتم کنى...


بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.


من اگه تو زندگیمون انقدر مشکل مالی نداشتیم عمرا نمیرفتم سر کار. واقعا کم آوردم. دائم خسته هستم. مخصوصا که الان تو ماه 9 بارداری هستم. همش دلم میخواد بخوابم اما خوب وقتی میبینم که اگه نرم سر کار شوهرم قسطاش عقب میوفته بیشتر استرس میگیرم. اینه که ترجیح میدم برم سر کارم.

كار بيرون با اين همه ساعت كارى زياد اصلا مناسب نيستاگه بتونى كارى پيدا كنى كه هرروز لازم نباشه صبح تا شب برى بيرون خوبه وگرنه اصلا جالب نيس، عمرت ميگذره به خودت مياي ميبينى هيچى از زندگى و بچه دارى و همسردارى نديدى، همش پى كار بودى


منم الان حس میکنم هیچی از همسرداری قبل ترها نفهمیده بودم.دعواهامون با همسرم نزدیکه صفر شده.خوش اخلاقترم.و بیشتر هم به خودم میرسم.

2731
خوب دیگه جنگ بین خانم هاش شاغل و خونه دار تمومی نداره...بستگی داره شخص چه توقعی از زندگی اش داشته باشهیکی دوست داره توی اجتماع هم دیده بشه و انسان مفیدی برای جامعه باشه یکی هم همه دنیاش توی سرویس دادن به یه مرد و بچه خلاصه میشه و روی خودش نقاب یه خدمتکار پیشرفته می کشه و کاری که یه پرستار هم میتونه انجام بده و پولی هم به یک نفر بده خودش انجام میدهدعوا نکنید... بچه ما زندگی رو از ما یاد میگیرهنیاز بچه و حتی یک مرد فقط بشور و بپز و بخور و بخواب نیستاونا به فکر ما روح ما دانش و توانایی و اعتمادبنفس ما نیز دارنحالا هفته ای دو روزم غذای سبک یا فریزری به جایی بر نمیخورهبچه ات تو مدرسه سرشو بالا میگیرره میگه مادر من مهندسه،دکتره ،مدیر فلا قسمت تو فلان شرکته...و بچه ای که توی دلش خداخدا میکنه کسی نپرسه مادر تو چی؟؟؟و بگه خانه داره...به خودش میرسه و به ماهااین تفکرات قدیمی رو رها کنینفرهنگ کمک داشتن تو خونه حالا پرستار یا کارگرفرهنگ سازی برای شوهران که باید کم توقع تر بشن و تو خونه کمک کنن و اگه نمیکنن کارگر بیارن واسه همسرشوناینا باید فرهنگ سازی بشه نه اینکه دلمون به یه خواب بیشتر و جلو اینه بودن خوش باشه و بی استقلال دست در جیب شوهر...دنیا به کجا رسیده و ما کجاییم؟؟؟زندگی رو بایددد باهم ساخت باهم

نوشته شما را که خوندم فکر کردم یه دختر بیست ساله نوشته که اینقدر دنیا را یک بعدی میبینه،  عزیز کی گفته هر زنی تو خونه هست خدمتکاره و بی هویت،  من خودم فوق لیسانس دارم تا مجرد بودم شاغل بودم و تو این سه سالی که ازدواج کردم بخاطر مهاجرت از شهرم کارهای پاره وقت کردم،  یه زمانی مثل شما دنیا را با یه چشم میدیدم و اونم از زاویه دید خودم اما حالا که شرایط سخت بارداریم خونه نشینم کردم فهمیدم خیلی ساده انگارانه هست که یه بعدی به همه چیز نگاه کنیم،  یعنی مادران ما هیچ ارج و قربی ندارن که سالها وقف بچه هاشون بودن و تنها نقش خدمتکار داشتن؟ 

خدایا امیدی جز تو ندارم، بارها دستم را گرفتی و از ناامیدی بیرونم کشیدی، هربار صدات زدم پاسخ گرفتم، این امتحان سخت تو را هم با صبر پشت سر میذارم، میدونم که بهترین را برای من میخوای

متاسفانه تو جامعه مد شده هركى درس ميخونه بايد حتما بعدش كار كنه وگرنه ول معطله

منم فوق دارم ، استادامون هم تعجب ميكردن چرا هيچ انگيزه اى براى كار بيرون ندارم و ميگفتن رشته تو پول سازه و به روزه و حيف هست كار نكنى و...

نه اينكه الان احتياج مالى نداريم، بارها به سرم زده برم كار كنم بتونيم قسط و قرضامونو بديم، ولى باز هم احساس ميكنم اون طورى چيزى كه به دست ميارم خيلى كمتر از عمر و انرژى هست كه در قبالش از دست ميدم... 

آنقدر میخوانمت تا اجابتم کنى...
خوب دیگه جنگ بین خانم هاش شاغل و خونه دار تمومی نداره...بستگی داره شخص چه توقعی از زندگی اش داشته باشهیکی دوست داره توی اجتماع هم دیده بشه و انسان مفیدی برای جامعه باشه یکی هم همه دنیاش توی سرویس دادن به یه مرد و بچه خلاصه میشه و روی خودش نقاب یه خدمتکار پیشرفته می کشه و کاری که یه پرستار هم میتونه انجام بده و پولی هم به یک نفر بده خودش انجام میدهدعوا نکنید... بچه ما زندگی رو از ما یاد میگیرهنیاز بچه و حتی یک مرد فقط بشور و بپز و بخور و بخواب نیستاونا به فکر ما روح ما دانش و توانایی و اعتمادبنفس ما نیز دارنحالا هفته ای دو روزم غذای سبک یا فریزری به جایی بر نمیخورهبچه ات تو مدرسه سرشو بالا میگیرره میگه مادر من مهندسه،دکتره ،مدیر فلا قسمت تو فلان شرکته...و بچه ای که توی دلش خداخدا میکنه کسی نپرسه مادر تو چی؟؟؟و بگه خانه داره...به خودش میرسه و به ماهااین تفکرات قدیمی رو رها کنینفرهنگ کمک داشتن تو خونه حالا پرستار یا کارگرفرهنگ سازی برای شوهران که باید کم توقع تر بشن و تو خونه کمک کنن و اگه نمیکنن کارگر بیارن واسه همسرشوناینا باید فرهنگ سازی بشه نه اینکه دلمون به یه خواب بیشتر و جلو اینه بودن خوش باشه و بی استقلال دست در جیب شوهر...دنیا به کجا رسیده و ما کجاییم؟؟؟زندگی رو بایددد باهم ساخت باهم

نمی دونم چرا تبادل نظر رو به جنگ تشبیه کردین!!! من خودم فقط چن ماهه خانه نشین شدم البته نقاشی می کنم و کار سرامیک هم انجام میدم. اصلا خدمتکاری و این چیزایی که به صورت کلی شما به زنای خونه دار نسبت دادی نمی دونم چیه. تحصیلاتم بالا دارم و شغل با حقوق عالی داشتم تا قبل از نقل مکان به یه کشور جدید. الان هم که به عنوان یه خونه دار فعلی اومدم اینجا نظر گذاشتم به خاطر شرایطی بود که استارتر گفت در رابطه با ساعات کاری زیاد و طاقت فرسا و من تجربه شخصی خودم رو گفتم. وقتی کار و زندگی متعادل باشه عالیه ولی بعضی وقتا آدم تو کار غرق میشه و چیزای دیگه رو فراموش می کنه. خوبه آدم خودش رو از لذتای دیگه زندگی محروم نکنه. ایده تون در مورد اینکه خانمها کارگر و پرستار بچه و غیره بگیرن و تو فرهنگمون جا بیفته باهاش موافقم. گرچه خودم بیشتر از دوازده ساله ایران نیستم و کشورایی که بودم اینها بخشی از فرهنگشون هست. امیدوارم تو ایران هم جا بیفته. ولی حواست باشه زنای خونه دار رو با الفاظی که به کار بردی توصیف نکن چون زنای ما خیلی مظلومن و زحمت کش هستن و کار فرهنگی لازمه بشه ولی لیاقتشون بالاتر از توصیفات شماس.

 "اولدوز گفت: ننه کلاغه، دزدی چرا؟ گناه دارد.ننه کلاغه گفت: بچه نشو جانم. گناه چیست؟ این، گناه است که دزدی نکنم، خودم و بچه هام از گرسنگی بمیرند. این، گناه اسـت جانم. این، گناه است که نتوانم شکمم را سیر کنم. این، گناه است که صابون بریزد زیر پا و من گرسنه بمانم. من دیگر آن قدر عمر کرده‌ام که این چیزها را بدانم. این را هم تو بدان که با این نصیحت‌های خشک و خالی نمی‌شود جلو دزدی را گرفت. تا وقتی کـه هر کس برای خودش کار می‌کند دزدی هم خواهد بود."اولدوز و کلاغها

حالا خونه دار ها خودشونو توجیه کنن و شاغل هام خودشونو

تصادفا من دنیا رو از یه چشم نمیبینم

واقعیته که جایگاه یک خانم  متخصص با شغل مناسب و درامد مناسب بسیار بالاتره از یه خانم خانه داره حتی تو چشم فرزند و شوهرش

خانه دارها بد نیستن مشکل هم ندارن

شاغل ها یا شغل خوب سر تر و موفق ترن

همین

2738

بنظرم ساعت کاریت نامناسبه و باید یه بالانسی برای کارای خونه با همسرت ایجاد کنی 

من اصلا موافق تو خونه نشستن نیستم ادم ارتباطشو با محیط بیرون از دست میده یه محدوده امنی میسازه برای خودش و بهش دلخوش میشه

من هم خانه دار بودم هم شاغل خانه داری خیلی کسل کننده ست همش کارای تکراری با روحیه من یکی سازگار نیست 

جالبترین چیزی هم که میشنوم اینه که میگن ادم شاغل باشه از زندگیش هیچی نمیفهمه!!!!!

آخه اینجا اصلا بحث سر اینکه شاغل بودن بهتره یا خانه دار بودن نیست. بعضی ها تاپیک رو به اون سمت بردن. استارتر با توجه به شرایطش نظر خواهی کرد و هر کس می تونه با توجه به تجربش بیاد صحبت کنه ولی کوبیدن شاغلا  یا خانه دارا هیچ کدوم درست نیست. زندگیا خیلی شرایط متفاوتی داره. حلا استارتر رفته من دارم تاپیکش رو می گردونم 😁

 "اولدوز گفت: ننه کلاغه، دزدی چرا؟ گناه دارد.ننه کلاغه گفت: بچه نشو جانم. گناه چیست؟ این، گناه است که دزدی نکنم، خودم و بچه هام از گرسنگی بمیرند. این، گناه اسـت جانم. این، گناه است که نتوانم شکمم را سیر کنم. این، گناه است که صابون بریزد زیر پا و من گرسنه بمانم. من دیگر آن قدر عمر کرده‌ام که این چیزها را بدانم. این را هم تو بدان که با این نصیحت‌های خشک و خالی نمی‌شود جلو دزدی را گرفت. تا وقتی کـه هر کس برای خودش کار می‌کند دزدی هم خواهد بود."اولدوز و کلاغها

منم قبلا شاغل بودم ساعات کاریم خیلی زیاد بود.واقعا اذیت میشدم.وقت انجام کارامو نداشتم.معده درد عصبی گرفتم.همسرم گفت داری اذیت میشی نرو سرکار.منم استعفا دادم چون واقعا سختم بود.اگه ساعت کاریتون کم باشه کار بیرون واقعا خوبه اما ساعت زیاد کاری خیلی سخته

رویایی دارم از جنس آزادی....

من شاغلم و بهترین کار را دارم ساعت کاریم هم 8 ساعت یک بچه هم دارم همسرم هم کارش طوریه که خیلی خونه نیست و عملا بار زندگی و بچه به دوش منه

خیلی وقتها به این فکر میکنم که از نظر مالی که نیاز ندارم برم سر کار. همسرم هم خوشحال میشه نرم. بچه هم که مسلما دوست داره مادرش خونه دار باشه ولیییییییییییی وقتی فکر میکنم که باید بشینم توی خونه عذاب میکشم چون تجربه 10 ماه خونه نشینی را دارم. اون ده ماه هم بچه 3 ساله داشتم. هم خودم و هم بچم از خونه موندن خسته میشدیم. خودم چقدر باشگاه و کلاس و .... برم. بچم چقدر پارک و شهر بازی بره ....اصلا دوران خوبی نبود.

الان با سختی صبح ها هر دو  (من و بچه) پامیشیم و میریم پی کارمون و بعد از ظهر تا ساع 10 شب با هم هستیم. 

همه این حرفها اینکه بستگی به شخصیتت باید تصمیم بگیری و این تصمیم هم منوط به تجربه خانه نشینیه

موفق باشی

تا میتونی ساعت کاریت را کم کن ولی ولش نکن

عسلی از لحنت اصلا خوشم نیومد.

علنا گفتی خانه دارها امل هستن!!!

اتفاقا اصلا اینطور نیست.

خانمی که تمام عشقش رو نثار بچه و همسرش میکنه خیلی ارزش والایی داره. حتی نزد خدا هم مقامش والاست.

حالا شما میگی خانمای شاغل یه سر و گردن بالاترن، مقایسه ت کاملا غلطه.

شما یا مجردی یا سنت خیلی کمه که اینطوری استدلال میکنی.

زندگی خاله بازی نیست. اونجوری هم نیست که تو فیلمها نشون میده. یه خانم شیک میره سرکار. پشت میز مدیریت میشینه. عصر هم با ماشین شخصیش برمیگرده خونه. پرستار و خدمتکاراشم به صف وایسادن جلوش که امر کنه چه کاری داره براش انجام بدن.


من به خانه داریم افتخار میکنم. 

بچه ادم هم اگه شعور داشته باشه، هرگز از اینکه بگه مادرم خونه داره خجالت نمیکشه. دزد و قاتل و قاچاقچی که نیست.

مونده خونه، با عشق به همسر و فرزندش خدمت میکنه. ریاضت نمیکشه، لذت میبره وقتی خوشحالی خانواده ش رو میبینه.


در ضمن مادر خود من دو تا لیسانس از بهترین دانشگاه های این مملکت گرفت ولی بعد از دنیا اومدن من و خواهرم، نشست تو خونه و بزرگمون کرد و برامون زحمت کشید.

من به چنین مادری افتخار میکنم نه اینکه عارم بشه بگم مامانم خونه دار بود.


خودم رییس هیئت مدیره یه شرکت بودم. حقوقم عالی بود. ولی اولویت زندگیم همیشه اول همسرمه بعد فرزندم. الانم موندم تو خونه و افتخار میکنم که بچه مو خودم بزرگ میکنم.

اصلا مقایسه شاغل و خانه دار از نظر من غلطه. هر کسی بر حسب شرایط زندگیش تصمیم میگیره چکار کنه.

نه خانمای شاغل یه سرو گردن بالاترن، نه خانمای خانه دار.


بعدشم منظور از خانه داری، حبس شدن تو خونه نیست. که میگی تو اجتماع نیستن و...

ادمی که برای زندگیش هدف و برنامه ریزی داره، چه شاغل باشه چه خانه دار، موفقه.

ادمی هم که نمیدونه چی میخواد از زندگیش، مدیر ارشد شغلش هم که باشه، موفق نیست.

دوست من اگه تحمل نظرات مخالف رو نداری، تاپیک نزن. دلیلی نداره همه باهات هم عقیده باشن. اگرم تاپیک زدی، نظر مخالف هم دیدی، لااقل توهین نکن. شعور داشته باش. مرسی.
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687
داغ ترین های تاپیک های امروز