سلام بچه ها😢از وقتی حامله شدم دلم تو خونه میگیره از تنهایی و تاریکی میترسم دوس دارم همش خونه مامانم باشم پیش مامانم باشم وقتی میریم اونجا شوهرم میگه بریم خونه دنیا سرم اوار میشه .امروز سر این بحثمون شد.خونم از خونه ی مامانم دوره .شوهرم امروز دید من خیلی بهونه میگیرم گف دیگه حق نداری بری.انقد رفتی عادت کردی گف میشینی خونه هفته ای ی بار میری..دست خودم نیس بعد بارداریم از خونم بدم میاد ...نمیدونم چیکار کنم.ماه بعد قراره سرکلاژ شم .گفتم بعد عمل برم ی هفته بمونم گف نه که نه ..حالم بده چیکار کنم
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
جای من باشی چی میگی پس؟؟؟؟توی شهر غریب و پدرومادرم کیلومترها ازم دور و بارداریِ پر خطر و سرکلاژ و هزار دردِ دیگه به تنها چیزی که آلرژی ندارم جدیدا خونه اس😐
چون بَسی اِبلیسِ آدم روی هست👿پَس به هر دستی نشایَد داد دست🚫