دوتا مرد زن و بچه هاشونو میذارن میرن خارج واسه کار از اون جا واسه زن و بچشون پول میفرست زن اولی پولارو خرج خودش میکنه زن دومی خرج بچه هاش بعد یه مدت مرد ها برمیگردن اول میگ زن ب این خوشگلی حیف تو این خونه زندگی براش خونه شیک و هرچی بخوای میخره و براش خرج میکنه دومیه میاد میبینه چ بچه هایی خوبی دارم حیف اینا ک مادر زشت و بدی درن بی روحه زنو طلاق میده خلاصه اش کردم یه داستانه اولویت خودت باش ب خودت برس شاد باش بخند
شوهرم مرد خوبیه خیلی خصوصیات خوبی داره ولی فشار زندگی بعصی وقتا اونقد برام زیاد میشه که درکش نمیکنم اون مقصر نیست ولی دلم ازش میگیره از شرایط از روزگار
مثل همین امشب که بچه ها رو برد بیرون تا من آروم بشم هیچ وقت اون باهام دعوا نمیکنه