امروز ساعت 11:30 ظهر شوهر خواهرم زنگ زد که زود تا دوازده خودت رو برسون بانک (بابت یه کاری قرار بود من برم بانک) منم در حال ناهار درست کردن. دخترمم حموم بود ساعت 2 هم دانشگاه داشتم. برای اولین بار گفتم نه . الان نمی تونم بیام باید زودتر اطلاع می دادی. الان دیره نمی تونم نیم ساعته خودم رو برسونم. شنبه هم مرخصی دارم .می یام. فکر کنم خیلی از دستم دلخور شد