دلم شکست ...امروز خیلی کار داشتم خیلی ..ساعت ۱ تازه رسیدم خونه چون شب عروسی دعوتیم گفتم یه غذای حاضری درست کنم ...به شوهرم گفتم چی درست کنم گفت بریونی ...
خلاصه غذا ساعت ۲ دیگه آماده بود ...وقتی نشست پای سفره غذابخوره همین که یه لقمه خورد گفت دوست ندارم این چیه درست کردی خجالت نمیکشی غذای حاضری درست کردی ...غذایی که تو یه ساعت آماده بشه که غذا نیست ..اول فک کردم شوخی میکنه ..جوابشو نمیدادم ..دیدم داره جدی جدی دعوا میکنه ...گفتم باشه الان میرم سبزی پلو میزارم با کنسرو ماهی بخور ...یکم صب کن فقط ...گفت نمیخوام خلاصه قهر کرد رفت ...قسم خورد غذا نمیخوره ...منم گریه ام گرفت ...پاشدم الان قرمه سبزی بار گذاشتم ...از اینور ناراحتم که شوهرم گشنه خوابید از اینور ناراحتم که چرا انقد ایراد میگیره یا غذا باید حتما برنج باشه ...یا نمیخوره ...