2733
2734
عنوان

انگار حالا خودشون کجا میرن دل برا من میسوزونن

| مشاهده متن کامل بحث + 281 بازدید | 30 پست

بدتر اینکه خانواده خودشم تیکه میپرونن یکی نیس بگه احمقا عیب از پسر خودتونه وقت برا زنو بچش نمیزاره یا اگه بگم میرم بیرون که حرف برام درمیارن که تنهایی میره خیابانگردی.خواهرش میگف بچه رو بزار مهد چیز یاد بگیره خیلی بهم برخورد در حالیکه خودم لیسانس دارم و کلی شعر و قصه و انگلیسی بهش یاددادم

کسی آدم رو‌ درک نمیکنه  من بخوام حرف هم بزنم میگن اینجور و اونجور  جاریم هم شوهرش ...

من اینجوری دوس ندارم واقعا حس میکنم بهم ترحم میشه شوهر خواهرم همش میگه با ما بیا شوهرت وقت نداره اما من بدون شوهر کجا برم حس بدی بهم دست میده خصوصا وقتی زنو شوهرا باهمن 

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، 

 خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، 

 خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید

الان همه به این دید به منو بچم نگاه میکنن که همش کنج خونن چون تاحالا چندبار سر این قضیه قهر کردم رفت ...

من نمیتونم خونه بمونم بچه ندارم اما افساز زندگیو خودم گرفتم دستم سال اول تو خونه و افسرده بودم دیدم نمیشه رفتم دانشگاه الان دوساله درس میخونم و کلا خونه نیستم صب تا شب هفته ای چهار روز ک همه اطرافیان حسرتشو میخورن حالاحالا هاهم قصد بچه دار شدن ندارم اگه ام داشتم میذاشتم مهد یا پیش کسی خانوادمم دورن نزدیک نیستن رانندگی یاد گرفتم ماشین مال خودم شد همسرم مزدا وانت اینا داره واس کارش دیگه سواریو داد ب من اگ نداشت زورش میکردم واس خودش موتور بگیره بده ب من یا ام وی امی چیزی ک ارزون باشه بخره برام در کنارش باشگاهم میرم هر تابستونم ک بیکارم میرم یه هنری یاد میگیرم امسال مثلا رفتم اکستنشن مژه یاد گرفتم سال دیگه میخام شنا و رقص برم خلاصه ک با دوستام هر روز سفره خونه کافه و رستوران و پاساژ و سینما (رفیقامم تو دانشگاه پیدا کردم اول کامل تنها بودم) ...هفته ای دو روز میمونم خونه مامانم دو هفتع یبار خونه مادرشوهر یا دوست و فامیل ..شاید یکبارم با شوهرم بیرون برم اینارو گفتم ک ایده بگیری تنها چیکارا میشه کرد چون دقیقا همسر منم شب دیر میاد جای خاصی نمیریم نهایت ده روز یبار بیرونی جایی برم باهاش و اگ ب اون نگاه میکردم تنهای تنها میموندم تو خونه

من اینجوری دوس ندارم واقعا حس میکنم بهم ترحم میشه شوهر خواهرم همش میگه با ما بیا شوهرت وقت نداره اما ...

خب شخصیت ها فرق می‌کنه 

جاری من عیییین خیالش نیست 

من دوست ندارم بدون شوهرم برم خونه شون 


اما اون خیلی خیلی راحته 

همه‌جا می‌ره 

حتی بچه رو هم نمیبره 


من یاد ندارم بچه رو پیش کسی گذاشته باشم تا بازار هم رفته باشم 


2731

باید خودت رو با زندگی وفق بدی 

هر کسی زندگیش شرایط خاص خودش رو داره عزیزم 


دوستم شوهرش بیست روز سرکار مهندس شرکت نفت 

ماشاالله انقد خودش رو فعال کرده 

اصلا محدودیتی ندااره 


باردار بود تنهایی می‌رفت دکتر 

زایمان کرد کارا بچه رو خودش انجام میداد 


مادرش خونه دو واحده داره هر چی اصرارش می‌کنه نمیره هم اونجا زندگی کنه 

میگه دوست ندارم سربار کسی باشم 


من نمیتونم خونه بمونم بچه ندارم اما افساز زندگیو خودم گرفتم دستم سال اول تو خونه و افسرده بودم دیدم ...

عزیزم همه این کارارو هم بکنی دیگران ولت نمیکنن چون من اهل خونه اینو اون رفتن نیستم بخاطر همین فک میکنن تنهام و کنج خونه 

بیام مث شما براشون توضیح بدم باشگاه میرمو کلاس فلانو باز تهش متهم میشم به تنهایی میخام این دیدشون عوض بشه به من و بچم .بفهمن چون بااونا رفت و امد نداریم دلیل نمیشه خودمون تو خونه حبس کرده باشیم

باید خودت رو با زندگی وفق بدی  هر کسی زندگیش شرایط خاص خودش رو داره عزیزم  دوستم شوهر ...

شوهرمنم تا اعتراض کنم اونارو مثال میزنه میگه فک کن رفتم عسلویه نیستم من واقعا از اینجور مردایی که فقط کار میکنن  بدم میومد چون پدرمم همین بود گیرم اومد 

خب شخصیت ها فرق می‌کنه  جاری من عیییین خیالش نیست  من دوست ندارم بدون شوهرم برم خونه شون ...

من اینکارو بکنم میگن شوهرشو ول کرده زن زندگی نیس شوهرو بچه براش اهمیت نداره

عزیزم همه این کارارو هم بکنی دیگران ولت نمیکنن چون من اهل خونه اینو اون رفتن نیستم بخاطر همین فک میک ...

اگه هر روز استوریاتو بیرون با رفیقات و خانواده خودت ببینن مثلا یروز از باشگاه بزاری یروز تئاتر یروز بیرون یا هر چیو تعریف کنی اصلنم فک نمیکنن ک خونه حبسی الان همه فک میکنن من بیستو چهاری بیرونم فقط با اونا حال نمیکنم ک زیاد نمیرم پیششون همشم پیششون میگم ک من وقت نمیکنم فلان کارو بکنم من اصلا خونه نیستم وای من ۹ شب تازه میرسم خونه فلانجا بریم؟ نه من کلاس دارم نمیتونم ..حتی میگم ک هفته ای کلا دو بار تلوزیون روشن میکنم اینا همه مشخص میکنه چقد سرم شلوغه ک اصلا حوصلم سر نمیره ک بخام تلوزیون ببینم همه چیز ب سیاست خودت برمیگرده کافیه ینفر ب من بگه تنها حوصلت سر نمیره تا بهش نشون بدم تنها اونه نه من

من اینکارو بکنم میگن شوهرشو ول کرده زن زندگی نیس شوهرو بچه براش اهمیت نداره

منم دقیق همینو میگن 


فرق بین منو جاریم زمین تا آسمان 


اونو به چشم یک زن زرنگ و فعال می‌دونن 

اما اگر من برم واویلا چه حرفها که نمیزنن 


پدرشوهرم خونمون بود 

به بچه م گفتم کمکم پیش دستی آورد برا میوه 

میبینم بهم میگه والله خوب کاراتو هم می‌کنه 😕 



اگه هر روز استوریاتو بیرون با رفیقات و خانواده خودت ببینن مثلا یروز از باشگاه بزاری یروز تئاتر یروز ...

شرایطشو ندارم واقعا اخه یه زن تنها با به بچه کوچک کجا میتونه بره نهایتش تا پارک سر کوچه  از طرفی اینارو اینجور نبین بعدا حرف در میارن که چشم شوهرشو دور دیده میره بازارگردی و ...اصلا خودمم انگیزه ندارم دیگه هیچ کاری بهم شوق نمیده بخام کلاس برم نمیدونم چی دوست دارم کلا بی حس شدم

منم دقیق همینو میگن  فرق بین منو جاریم زمین تا آسمان  اونو به چشم یک زن زرنگ و فعا ...

من بخاطر همین فرق گذاشتنا و حرفا روابطمو کم کردم جالب اینجاس همونا میان دل واسه من میسوزونن که تنهاییم و با کسی درارتباط نیستیم کاش لااقل شغل داشتم همونم تو این شهر کوچیک پیدا نمیشه

منم دقیق همینو میگن  فرق بین منو جاریم زمین تا آسمان  اونو به چشم یک زن زرنگ و فعا ...

من همیشه بهترین مهمونی ها رو بهشون میدم 

جاریم چند ساله تعارفشون هم نمیکنه 


من همیشه خونه زندگی و بچه مثل دسته گل 

جاریم همش بهم ریخته س 


تو بارداری نمی‌دونن من کی زایمان میکنم ؟

جاریم رو همش خودشون میبرن دکتر و میارن و کاراش رو میکنن 


من انقد به درس بچه اهمیت میدم 

بچه جاری رو خودشون درس میدن 

حمامش میکنن 


اما یک بام و دو هوا تا دلت بخواد 


از خواهر شوهرم نگم که کل زحمتش رو دوش خودشونه 

حتی خواهرا میرن براش خونه ش رو تمیز میکنن 

بچه ش رو حمام میبرن 

بازار میبرن 

پارک میبرن 


من و بچه ها هیییییچگونه زحمتی براشون نداریم 

اما از اونها قهرمان ساختن 


این هم برام مهم نیست 

لبخند میزنم و رد میشم 

شرایطشو ندارم واقعا اخه یه زن تنها با به بچه کوچک کجا میتونه بره نهایتش تا پارک سر کوچه  از طرف ...

عزیزم خیلی ب حرف دیگران توجه میکنی از هر دو طرف کلا درگیر حرف بقیه ای هم نگن تنها تو خونس هم نگن چرا تنها بیرون میره نتیجه اینک میخوای شوهرت هر روز ببرت بیرون ک تنها نباشی خب شدنی نیس پیدا کردن دو سه تا دوست برات واجبه یا صمیمی شدن با دو سه نفر همسن خودت تو فامیل ک مثلا بچه اینا داشته باشن اگ همسرت بهت واسه جایی رفتن گیر نمیده از خیلیا جلویی برو و نترس بدون حرفاشون تمام از سر حسادته چون اونایی ک خودشون اجازه بیرون رفتن ندارن واسه اونایی ک میرن حرف درمیارن ولی تماما دارن میسوزن و از خداشونه ک بتونن برن

من همیشه بهترین مهمونی ها رو بهشون میدم  جاریم چند ساله تعارفشون هم نمیکنه  من همیشه ...

شاید از ترسشونه برا اینکه جاری تون زندگیشو ول نکنه بره انقد بهش میرسن تا کمبودای طرف شوهرشو جبران کنن 

2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687