رفتم امروز مرکز بهداشت واسه باز کردن پرونده واکسن بارداری و نوزاد.مامای کارآموز نتونست با سونوکیت قلب رو پیدا کنه.آخرشم الکی گفت چربی داره شکمت.تپش قلب و استرس و گریه و ناراحتی،آخرشم قلب و کتف درد گرفتم.رفتم سونو،دکتر گفت حالش خوبه.آخه باید به این آدما چی گفت؟
دخترم، تو بهترین هدیه خدایی. تو شوق زندگی بهم دادی. تو روزایی که منتظر معجزه بودم، خدا تو رو تو دامنم گذاشت تا با هم شکرش کنیم. دخترم، من و بابایی برای اومدنت ، نگاهات، حرف زدنت، پا گرفتنت، فارغ التحصیل شدنت، و حتی عروس و مامان شدنت لحظه شماری میکنیم.