خیلی وقته ب زور دارم زندگی مو ادامه میدم و همه کاری میکنم روحیم حفظ شه
حالا مامانم پیام داده بیرون غذا بخور گفتم دعوا کردین؟ میگه اره منم لعنت گذاشتم ناهار نمیپزم
اونقدر دلم گرفت هیچ وقت نه شغلی که میخاستم رو بدست اووردم نه عشقی تو زندگیم دارم دلمو خوش کنم نه وضع مالی خوبی خیلی دلم برا خودم سوخت یه چیکه اروم گریه کردم میترسم بازم اشکم بیاد الانم بغضی نشستم کار میکنم
مجرد هستی؟
درک میکنم فقط تا همین حد میتونم بگم .. درک میکنم ..
عزیزم به مامانت بگو آماده باش با هم میریم بیرون اگه تایمت خالیه
مادرت به بدترین شکل ممکن تقاص پس میده
وقتی دوتاشون دعوا دارن دیگه چرا شمارو از همه چی محروم میکنن؟ یعنی چی بیرون غذا بخور من دعوا کردم
از خدا میخوام به کسایی که هنوز مسئولیت حالیشون نیست بچه نده بچه چه گناهی داره اخه چقد بی منطق و خودخواه
همه مشکل دارن تنها نیستی باور کن
بابام سر ناهار دعوا کرده
گفته چقدر ناهار میپزی سر لج و لجبازی اصلا تقصیر مامانم نیست ولی نباید از ساعت نه صبح بهم پیام میداد دل منو خون میکرد میرفتم خونه یه چی کوفت میکردم منم زنگ زدم گفتم که چی اینجا مگه رستورانه
غصه نخور همه دعوای پدر و مادرا رو دیدیم
همه این شرایط رو داشتیم
یادمه یه بار دعواشون شد بچه بودم مامانم نفت ریخت خودش اتیش بزنه از دست بابام
بعد بابام طلب کار با چاقو رفت سمتش گفت خودم میکشمت
تعداد کمی هستند که خوشن
اکثر ما قدیمیا این صحنه ها دیدیم
بیخیال باش عزیزم ذهن خودتو درگیر نکن قوی باش قرار نیست ملت به میل ما رفتار کنن
اگه مادرت واقعاً به فکرت بود نمیذاشت از دعواشون باخبر بشی و جوری جلوت رفتار میکرد که انگار هیچ اتفاقی نیفتاده
بیخیال خودتو درگیر نکن هر وقت رفتی خونه یه نیمرو بپز بخور باهاشون دهن به دهن نده
