منم همسرم همین بود درصورتی که من به عادت خونه ی مادرم تا پا کردن روزانه ی آینه ی سرویس بهداشتی رو انجام میدادم ...
امت یهو اگه به دونخ برنج از دستم در میرفت رو فرش میموند داد و بیداد که چرا به زندگی ننیرسی یا جارو نکردی .هی قسم نیهوردم تمیز کرردم اما.ببخشیدا اما خونه خودشون سرویس میر ن سیفون رو نمیکشن
خلاصه دیدم فایده نداره نا امید و بی انگیزه شدم ..یواش یولش که تو زندکی افیردگی هم گرفتم دیگه اصلا ..با خودم گفتم چه تمیز و مرتب باسه چه نباشه غر میزنه و متاسفنانه بیخیال زنگی شدم ..نه اینکه کثیف و آلوده باشه نه اما مرتب ی که باید نیست 😔 واقعا دیگه عادا شد برام و نمیتکنم دیگه هر روز جمع کنم آخه جالبه که این میریزه میگه توجمع کن و یشور 😑