2752
2734
عنوان

من مشاور خوبی هستم. اگر سوال دارید برام بنویسید براتون وقت می گذارم.

| مشاهده متن کامل بحث + 3394 بازدید | 337 پست

سلام و وقت بخیر 

خدا قوت ❤️ ممنونم برای وقتی که میذارید💞🥰

درمورد کنترل خیال پردازی توصیتون چیه؟

من زمان زیادی از روزم صرف آهنگ گوش کردن و خیال میشه 

خیلی شدید اعتیاد دارم بهش ..

هر چیز در جهان از دید تو زیبا و یا زشت باشد ، از آنِ وجودت است ؛ ما فقط چیز هایی را از دیگران می بینیم که خود دارایِ آن هستیم 💕                                                                                                                           ندانی که ایران نشستِ من است ؟                                  جهان سر به سر ، زیر دست من است ؟

سلام به دختر سه سال و نیمه دارم با اینکه اکثرا هرروز و کم پیش میاد دوروز یه بار بیرون ببریمش وای مدام در حال بهانه گیریه از صدا می‌ترسه مثلاً طبقه بالایی مبل جاذبه جا کنه دختر من می‌ترسه نمیره تو اتاقش بازی کنه میگه میترسم باید تو حتما بیای بیرون هم که میریم حتی اگه همون لحظه چیزای دیگه خریده باشه بازم هرچی ببینه خوشش بیاد میخواد یه جورایی من رو عصبی کرده نمی‌دونم چیکار باید بکنم  

ممنون میشم راهنماییم کنید

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید

ببین عزیزم. من فردا یا یه وقتی مثل اون جواب می دم. وضعیت درسیت تا الان چه طور بوده؟ معدل؟ مدرسه خوب ...

من شاگرد اول کلاسم معدل پارسالم ۱۹ و خوردی بود

از اسفند ب این ور نخوندم مدرسمون غیرانتفاعی و عالیه سال های قبل بخاطر کرونا دهم خوب نخوندم یازدهم بعد نبود ولی امسال خیلی خوندم

دوتا خواهیم ی خواهر کوچیک تر دارم

مادر پدرم خیلی سخت گیرن حتی گفتن قبول نشی دنیا جهنمه برات یا جواب فامیل چی بدیم

بچگیم هرچی خواستیم فراهم بود 

ولی روابط عاطفی با پدر مادرم ندارم

هدفم رشته حقوق

قشنگیش به سختی کشیدنشه🤍❤️
عزیزم.. سن.. تحصیلات.. سابقه ی کودکی.. چند تا بچه... سابقه ی عصبانیت در بچگی.... شرایط زندگی خودت در ...

سن28

تحصیلات دیپلم

دوتابچه دارم

تو بچگی عصبانی نمیشدم پدر و مادرمم اصلا کتک نمیزدن تنبیه نمیکردن ،دوستم داشتن اما خودم متاسفانه برعکس شدم

شرایط زندگی سختی داشتم نمیخوام با جزئیات بگم چون از اقوام تو سایت هستن و شناسایی میشم

اما الان خداروشکر همه چی دارم و راضیم

بچه هام هفت و دوساله هستن

مشکل ظاهری ندارم اتفاقا زیبا هستم 

اما دوران کودکی با دعواها ی پدر و مادر و فقر و اعتیادپدرم گذشت

و تنها یک خواهر داشتم که چند ساله از دستش دادم 

چند ماه دیگه بیست و نه سالم میشه، یه شکست خورده کاملم! رشتمو دوست نداشتم و شاغل نشدم. درسم تو لیسانس خیلی طول کشید البته آخراش درسم خوب شده بود!!! چند سال کنکور ارشد دادم ولی چون لیسانس بهم سخت گذشته بود با وجود قبولی ثبت نام نمی‌کردم! پارسال دیگه برای فرار از تو خونه موندن ارشد رو شروع کردم خیلی پشیمونم که رشته لیسانسمو ادامه دادم من واقعا دوستش نداشتم اشتباه کردم فقط به خاطر دولتی قبول شدن و خوابگاه نرفتن و...این رشته رو تو لیسانس خوندم! البته وضع درسیم خوبه بر خلاف لیسانس! ولی از درون افسردم برای سرکار رفتن و کلا همه چی دیر شده! عزیزی از اعضای خانواده رو چند سال پیش از دست دادم و رنج بزرگیه..

سن28 تحصیلات دیپلم دوتابچه دارم تو بچگی عصبانی نمیشدم پدر و مادرمم اصلا کتک نمیزدن تنبیه نمیکردن ...

 

دوست عزیز من اول همه اطلاعاتی که بهم دادی رو یک جا می نویسم. بعد جواب می دم. چون من هدفم اینه که سوال و جواب ما به درد یه نفر دیگه هم بخوره.
سابقه 

سن28  / تحصیلات دیپلم/ دوتابچه دارم (بچه هام هفت و دوساله هستن) /تو بچگی عصبانی نمیشدم پدر و مادرمم اصلا کتک نمیزدن تنبیه نمیکردن ،دوستم داشتن اما خودم متاسفانه برعکس شدم/ شرایط زندگی سختی داشتم نمیخوام با جزئیات بگم چون از اقوام تو سایت هستن و شناسایی میشم

اما الان خداروشکر همه چی دارم و راضیم/مشکل ظاهری ندارم اتفاقا زیبا هستم 

اما دوران کودکی با دعواها ی پدر و مادر و فقر و اعتیادپدرم گذشت

و تنها یک خواهر داشتم که چند ساله از دستش دادم

مشکل زمان حال

کنترل عصبانیت ندارم  و عزت نفسم خیلی کمه.یکی از نمونه ی کارهای اشتباهم اینه که در برابر شیطنتهای بچم سریع عصبانی میشم و واکنش نشون میدم

دودقیقه بعد پشیمون میشم.عزت نفس ندارم.میگم من بی عرضه هستم.هیچ کاری بلد نیستم.همه منو مسخره میکنن و...


جواب من 

عصبانیت معمولا یک راهی برای آرامش پیدا کردن هست. فرد با تخلیه ی ناگهانی خودش داد می زنه. حمله ی فیزیکی می کنه. این واقعیت داره که برای لحظاتی این جور کارها شما رو تخیله می کنه. برای چند لحظه احساس بهتری داری. ولی خب همون طور که خودت گفتی احساس بلند مدتش فقط عذاب وجدان و پیشمانی هست.
شما به عنوان بزرگ سال الان تحت یه فشار و استرسی هستی. من نمی دونم این چی هست؟ ممکنه توی زندگی زناشویی تفاهم نباشه. ممکنه مشکلاتی باشه که از کودکی مونده. ممکنه الان خیلی کار روی سرت ریخته. ممکنه درگیر اضطراب مزمن یا افسردی خفیف باشی. همه ی اینا ممکن هست باشه و با توجه به توضیحاتی که دادی من نمی تونم حدس بزنم چیه. اما... حتما کم کردن فشار و تنش روی خودت باعث می شه این رفتارهات کم بشه. بشین با خودت فکر کن ببین راهی هست که فشار رو روی خودت کم کنی؟ افراد نامهم رو از زندگی حذف کنی؟ بچه ی دو ساله رو مهد بگذاری؟ از کسی کمک بگیری هفته ای چند ساعت بچه رو نگه داره؟ روزی نیم ساعت پیاده روی در هوای آزاد داشته باشی. یا بری دکتر و آزمایش خون بدی آهن و ویتامین دی و غیره رو چک کنی. یا از همه بهتر بری مشاوره و سعی کنی اون مشکل ریشه ای رو پیدا کین.
این مواردی که بالا نام بردم لازم نیست همه اش رو انجام بدی. من خواستم برات بشمرم که چه طور بسته به مشکلت لازمه کارهای مختلفی بکنی. ولی نکته ی مشترک در این ها یک چیز هست. 

باید فشار و تنش رو روی خودت کم کنی

آنچنان زی که بمیری برهی*** نه چنان زی که بمیری برهند
سن28 تحصیلات دیپلم دوتابچه دارم تو بچگی عصبانی نمیشدم پدر و مادرمم اصلا کتک نمیزدن تنبیه نمیکردن ...

ادامه ی جوابم برای شما. 

خب نکته اول این شد که باید راهی پیدا کنی فشار رو روی خودت کم کنی.

نکته ی دوم > در خلوت خودت یک کاغذ و قلم بردار. یه لیست از کارهایی بنویس که در اوج عصبانیت می تونی انجام بدی. کافیه حدود 60 ثانیه طول بکشه. مثال می زنم. یه بالش مشخص گوشه ی یه اتاق مشخص داری. می ری اونجا 10 تا ضربه به بالش می بزنی. بینشون نفس می کشی و میایی بیرون. یک لیوان بزرگ و مخصوص کنار آشپزخونه می گذاری. اون رو پر می کنی و تا آخر سر می کشی. یا می ری توی دستشویی. 5 بار مشتت رو آب می کنی و می زنی به صورتت.
این ها راه هایی هست که برای خودت حدود یک دقیقه زمان می خری. هدف این هست که به جای اینکه از کتک زدن بچه آرامش بگیری اون حرارت اولیه رو اینطور از خودت بگیری. 

نکته ی سوم > بیا اینجا یا برای خودت بنویس چه رفتارهایی از بچه هست که شما رو عصبانی می کنه؟ دوست داری کدوم رفتارش به چه رفتاری تبدیل بشه. بعد توی ذهن خودت حالتی رو تصور کن که رفتار درست رو انجام می دی. مثلا بچه زده یه لیوان رو شکسته. بشین با خودت تصور کن عصبانی نیستی و آرامی. چه کار می کنی؟ چی می گی؟ حتما کاغذ و قلم بردار. به این مسایل فکر کن. بنویس. به حالت خوب مسایل فکر کن. حتی اگر قادر به اجراش نیستی. اینجا تاپیک بزن و درموردش با بقیه حرف بزن. ولی به رفتار درست فکر کن. 

نکته ی چهارم > یه کتاب معرفی میکنم حتما تهیه کن و بخون. بهت کمک می کنه. 

تربیت بدون قشقرق | دنیل جی سیگل

آنچنان زی که بمیری برهی*** نه چنان زی که بمیری برهند

سلام عزیزم،من ۱۹ سالمه،متاهل هستم،شوهرم ۲۷سالشه و پسرعمومه،از عید سال ۹۹ باهم وارد رابطه شدیم،با وجود مخالفت های زیاد مادرش هر روز میومد پیش من،خونه ی ما و یا باهم میرفتیم بیرون تا شب..خلاصه همه ی اینا گذشت و ما نامزد کردیم،بعدش عقد و عروسی و....

الان ۲ساله که سر خونه زندگی خودمون هستیم،شاید باورتون نشه ولی هرشب و هر روز این ۲سال رو همسرم خونه پدرمادرش بوده،قبلا به من میگفت من از کنار تو بودن آرامش میگیرم،اما الان اینطور نیست،همش دوست داره خونه ی مادرش باشه،باهاش حرف زدم با ارامش،دعوا کردم،قهر کردم ولی هیچ تاثیری نداشته خیلی هم آدم بردن گرایی هست و هیچ دوستی هم نداره که با اونها معاشرت کنیم و میگه تو خونه خودمونم حوصله م سر میره

و اینکه اگه دعوای بین مون شدت بگیره شوهرم بددهنی میکنه و دست بزن داره،اما خب خیلی وقته دعوا نمیکنیم،تنها ناراحتی من تو این سالها هم تنها از همین ی اخلاقش بوده و ۹۹درصد دعواهامون سر این موضوع بوده

شما راهکاری میتونید بهم بگید؟

خدایا یادمه وقتی این کاربری رو زدم ۱۶ ساله م بود اونقدری اعتقادم قوی بود که اومدم اینجا درمورد چله یاسین میپرسیدم برای اینکه کار پیدا کنه و بتونیم ازدواج کنیم،خدایا یادته چطوری با معجزه نامزد کردیم..یادته اولش اون اصلا نمیخواست ولی خود به خود همه چی دست به دست هم داد تا ما ازدواج کنیم؟من هنوز همون دختر کوچولوی ۱۶ساله ام که بزاش معجزه کردی،منو میبینی؟میشه زندگی ما دوتا رو ام پر از عشق و آرامش کنی؟خدایا خستم،کی به جز تو میتونه کمکم کنه؟اینجا و همجا منو قضاوت میکنن که توواز بچگی دنبال شوهر بودی،خدا تو که تو دل من بودی،دیدی چی به سرم اومد تا به اینجا رسیدم،خدایا من چندساله منتظرم تو معجزه کنی برای رابطه م لطفا نور رو بهم نشون بده🪐🙂💙شما نی نی سایتی ها جای خواهر های نداشته ی منید❤همیشه و تو هر شرایطی. کنارم بودید و با وجود شما احساس تنهایی نکردم،ندیده دوستتون دارم دوستای خوش قلبم💛
ادامه ی جوابم برای شما.  خب نکته اول این شد که باید راهی پیدا کنی فشار رو روی خودت کم کنی. ن ...

سلام دوست عزیز

مرسی از راهنماییاتون

فقر آهن و کمخونی که دارم و دارو گرفتم تازه میخوام استفاده کنم

بچه ی دوسالم رو مامانم نگه میداره و خداروشکر چندوقته فشار زیادی حس نمیکنم

مطمئنا باید ب مشاور مراجعه کنم و از ریشه درمان بشم

متشکر بابت پیشنهاد کتابتون♥️

سلام عزیزم من کنکوریم و دوماه دیگه کنکور دادم یه بازه زمانی ۵۵ روزه و رشته انسانی هستم طول سال گوش ...

سلام دوست خوبم. ببین این چیزی که توصیف می کنی شرح حال خیلی هاست. نه فقط کنکوری ها. به حدی اضطراب داری و از نتیجه می ترسی که مثل یک آدمی که درد داره (مثلا درد دندون) دنبال مسکن می گردی. گوشی هم برات مسکن هست. وقتی دستت می گیری برای چند لحظه حال بدت رو حس نمی کنی. ولی وقتی زمین می گذاری درد شدید تر می یاد سراغت. 

منبع این اضطراب و استرس که خب یک بخشیش مشخص هست. کنکور و اینکه می تونه سرنوشت آدم رو عوض کنه به خودی خود استرس زاست. تو که مشخصا از طرف خانواده هم تحت فشاری و همش داری فکر می کنی داری برای اونا آزمون می دی. این به استرست دامن زده. از اون طرف اینکه از خونه نمی ری بیرون و هیچ کاری نمی کنی باز خودش باعث تشدید استرس هست. 

من می تونم یه چند تا راهکار بگم که انجام بدی. ولی نمی دونم می تونی یا نه؟ بستگی داره چه قدر حالت بد باشه. 

اولین قدم اینه که بار قضیه رو برای خودت سبک کنی. مثلا پیش خودت بگی من حتما می تونم و زحمات این سالم به هدر نمی ره. فوقش اگر امسال قبول نشدم سال دیگه قبول می شم. نترس اینجوری شل نمی شی. اتفاقا بار روی شونه هات رو کم کنی تازه سبک می شی می تونی حرکت کنی. تو قضیه رو اینقدر بزرگ کردی که وحشتناک شده برات. مرگ و زندگی شده. در حالیکه واقعا هم حقیقت رو بخواهی ببینی مرگ و زندگی نیست. یک سال عقب تر و جلوتر توی یه زندگی 80 ساله فرق خاصی ایجاد نمیکنه. همون طور که یکی دو تا دانشگاه بالاتر و پایین تر هم فرق مرگ و زندگی نیست. 


در کنارش حتما حتما هر روز صبح از خونه دربیا بیرون. برو نیم ساعت قدم بزن هوای آزاد بخور و یه ذره حتی تحرک کن. اگر می تونی برو کتابخونه درس بخون. اگر نه همون توی خونه. باید یه ذره به روزهات نظم و تنوع بدی. وگرنه با این فکر و خیال ها اصلا نمی تونی قدم از قدم برداری.

برای خودت بازه ی کوتاه! یک ربع.. وقت بگیر درس بخون. خوندی بلند شو. یه چند قدم راه برو یه آب بخور. بعد دوباره 15 دقیقه. اگر آخرای 15 دقیقه ذهنت همه جا می ره همون 15 رو نگه دار. ولی اگر دیدی خوب پیش می ری همون رو بکن 20 دقیقه. 

آنچنان زی که بمیری برهی*** نه چنان زی که بمیری برهند
من شاگرد اول کلاسم معدل پارسالم ۱۹ و خوردی بود از اسفند ب این ور نخوندم مدرسمون غیرانتفاعی و عالیه ...


ولی در کل این قضیه ی کنکور رو رد کردی (این دو ماه) سال بعد چه خواستی بازم بخونی و چه رفتی دانشگاه باید بری دانشگاه. مشخصا والدین سخت گیر داشتن تو رو داغون کرده. هم از نظر اثر روانی که روت دارند و هم نظر ژنتیک. چون معمولا والدین سخت گیر به خاطر این اینجورین که خودشون هم استرس دارند. و احتمالش هست که تو هم ژنتیکی اینو به ارث برده باشی. باید بری مشاوره و اینو با کار طولانی پیگیری کنی. چون این مساله به تو برخواهد گشت توی مقاطع مختلف زندگی. فعلا حالا تا کنکور نمی خواد بری دنبال مشاوره. ولی این حرف من یادت باشه.

آنچنان زی که بمیری برهی*** نه چنان زی که بمیری برهند
اگه ذره ای بی توجهی از من ببینه بهونه میگیره  حتی گاهی لج میکنه  روم‌تعثب داره والا تست ...

ببین با توضیحاتی که دادی با اطمینان 120 درصد می گم که نظر اون مشاور دقیقا درست هست و این آقا اصلا گزینه ی مناسبی برای کسی مثل شما نیست. حتی برعکس شدیدا یک تله ی عاطفی هست. 

اینکه اگه ذره ای بی توجهی از من ببینه بهونه میگیره کاملا تایید کننده ی حرف مشاور هست. ایشون یک خلا درونی داره که مستقل از رفتارها شریک زندگیش هرگز و هرگز راضی نخواهد بود. یعنی شما هر کاری براش بکنی بازم کمه. از اون طرف شما هم مهرطلبی (همون مهربون که خودت می گی) که صفت خوبی نیست. فرد مهرطلب تمام ارزشش رو گره می زنه به اینکه کس دیگه دوستش داشته باشه. دقیقا به این علت هست که در دام این آدم افتادی. شما ضعف شخصیت هر کدومتون طوری هست که به خاطر این ضعف ها به هم گره خوردید. در حالیکه هر دو تاییتون باید درمان بشید به جای اینکه به ضعف های هم آویزون بشید. 
مستقل از ایشون. شما اصلا اصلا اصلا وقت ازدواجت نیست. نه با این آدم و نه با هیچ کس دیگه. با چیزهایی که از خودت توصیف می کنی باید به خودت زمان بدی یکم بزرگ تر بشی. در جامعه تجربه کنی. و از همه مهم تر باید توی این مدت بری مشاوره. چیزهایی که از خودت توصیف می کنی عادی نیست. با این حال امروزت با هر کسی ازدواج کنی عاقبت خوشی نداره.

حتما خودت و ایشون رو معطل نکن. قضیه ارتباط با ایشون رو کات کن. بعد هم شروع کن روی خودت کار کن. خواستی با کسی دوست باشی (با رعایت اعتقادات خودت) باش ولی فکر ازدواج به سرت نزنه فعلا. 

آنچنان زی که بمیری برهی*** نه چنان زی که بمیری برهند
سلام با همسر لجباز چه کنیم 

ببخشید سوالتون خیلی کلی هست. اصلا نمی تونم جواب به درد بخوی بدم. لجبازی هزار دلیل داره. اینطوری نمی شه گفت. 

آنچنان زی که بمیری برهی*** نه چنان زی که بمیری برهند
سلام گلم ۲۸سال سن دارای دو فرزند دچار نشخوار ذهنی هستم میتونید کمکم کنید از بین ببرمش مشکل دوم دخت ...

سلام دوست خوب. با این توضیحات خیلی نمی تونم کمک کنم. نشخوار ذهنی یعنی چه جوری؟ تخیل می کنید؟ یا توی ذهنتون با اطرافیان دعوا می کنید. یه شرح حال کامل از بچگی تا الان از خودتون بدید. تعداد خواهر و برادر.. شرایط خونه... شرایط تحصیلی.. تعداد و کیفیت دوستی ها. اگر توی کودکی مشکل عصبانیت یا اضطراب داشتید. تحصیلاتتون چیه؟ شرایط زندگی حالتون چه طوره؟ مادر تمام وقت هستید یا بیرون خونه هم هستید. باید بفهمم کلا به چه جور شخصیتی طرف هستم. 


درباره ی مشکل دوم هم باز هم خیلی سوال کلی هست. واقعا اینجوری جواب کلی به دردبخور نمی تونم بدم. 

آنچنان زی که بمیری برهی*** نه چنان زی که بمیری برهند
سلام خوبی من محبتی از کسی ندیدم منظورم خانواده است الان ازدواج کردم ۶ ساله شوهرمو ب شدت دوس دارم ...

عزیزم این حالاتی که شما در خودت توصیف می کنی طبیعی نیست. اینکه کمبودهایی در کودکی داره باید بری مشاوره و پیگیری کنی ...تا اینکه بخواهی همون طوری با اون حالت به زندگی ادامه بدی. مثلا فرض کن تو بچگی پات شکسته بود. تا ابد می گفتی باید زمین رو برای من کج بسازن؟ نه خب باید بری اون پا رو بدی درست کنند دیگه. 

الان که بارداری وقت خوبی هست. برو مشاور وقت بگیر. این کارها ساعت های طولانی می بره. بشینی کامل از درونت حرف بزنی شاید راهی پیدا بشه.
 در کنارش شما در طولانی مدت باید حتما کار و بار داشته باشی. بهترینش شاغل بودن هست. درست که بچه که بیاد یه مشغولیت پیدا می کنی ولی بازم صبح تا شب توی خونه بودن و با بچه سر و کله زدن برات سمه. به محض اینکه یه ذره بچه بزرگ تر شد به فکر جور کردن مشغولیت برای خودت باش. باید ورای همسر و بچه برای خودت هویت تعریف کنی. 

آنچنان زی که بمیری برهی*** نه چنان زی که بمیری برهند
2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687