زندگی منو شوهرم از اول خیلی سرد بود
از همون اوایل ازدواج من همیشه دنبالش بودم تا بهم توجه کنه
آرزومه یک شب بشینیم تی وی نگاه کنیم با هم یا بشینیم حرف بزنیم
هر حرفی بهش میزنم یا سرش تو گوشیه نمیشنوه حرفامو یا میگه به من چه ربطی داره
به همه حسودیم میشه یه جورایی عقده مونده تو دلم بهم توجه کنه
هر سه چهار ماه یبار هم رابطه نداریم
هرشب با گریه میخوابم
از ناراحتی زیاد معده م همیشه درد میکنه
یک آدم افسرده شدم
همه اطرافیانم این موضوع و فهمیدن