امشب دلم گرفت
دخترم که 15ماهشه رو بردیم خانه ی بازی که چند وقته افتتاح شده، تو یکی از مناطق بالای شهر.
دخترم وقتی بچه ها رو تو تلویزیون میبینه یا بیرون میبینه میخنده خوشحال میشه، خیلی دوسشون داره، دوست داره باهاشون بازی کنه،
بخاطر همین بردیم بچه هارو از نزدیک ببینه باهاشون بازی کنه
اما چقدرررر سرد بود رفتار بچه ها هر کی فکر بازی خودش بود پرشون میخرد به هم دعواشون در میومد.
بعد خود مادرا یجوری قیافه میگیرن برای هم انگار دشمن هم ان.
نمیفمم واقعا چرا اینجوریه
من بچه ی اولم هستش اولین بارم بود وارد جمع مادرا شده بودم
بچم که فکر کنم اونجا معنی نامهربونی رو فهمید
مات بچه ها رو نگاه میکرد میرفت سمتشون نمیدونست چیکار کنه
خیلی بی حوصله شده بود
دلم براش خیلی سوخت