چرا ذوق ندارم برا بچم..

سادنا۱

مدیر استارتر

عضویت: 1399/06/17

تعداد پست: 4454

دارم میرم تو ۶ ماه اصلا ذوقی ندارم از اینکه حاملم اصلا با بچم حرف نمیزنم خیلی خنثی ام

ذوق بقیه بیشتر از منه

فقط لحظه شماری میکنم زایمان کنم راحت شم

نمیدونم چمه🥲

هنوزم سیسمونی براش نگرفتم

1402/08/24

16:45

1 نفر لایک کرده اند ...

اظهار نظر

مشاهده افراد آنلاین

مامانماهلین

عضویت: 1402/06/22

تعداد پست: 2793

دنیابیادحس پیدامیکنی

کسی که با دردش میخوابد، انشالله با درمانش بیدار شود🦋🌾. چه می‌شود کرد؟مگر می‌شود دنیا را پاره کردو از تویش خوشبختی درآورد؟همین است که هست

1402/08/24

16:46

1 نفر لایک کرده اند ...

gole_nargess_ziba

عضویت: 1402/01/25

تعداد پست: 426

خیلی زوده الان...

من پسرم 6یا 7 ماهه بود که تازه ذوقم واسش شروع شد...

1402/08/24

16:47

1 نفر لایک کرده اند ...

مامان_ستایش

ببین منم به همین مشکل خورده بودم.😢خانمای اینجا بهم دکترساینا رو معرفی کردن و منم از یکی از دکتراش ویزیت آنلاین گرفتم از خونه. و خیلی راضی بودم و مسالمم حل شد😍 بیا اینم لینکش ایشالا که مشکل توهم حل بشه😘

ashiyaneeh

عضویت: 1400/04/21

تعداد پست: 1493

منم دقیقا از بس ویار آزارم میده اصلا فراموش میکنم حاملم

تبریک

خدایا شکرت تیکرم آبی موند پسرم هدیه امام حسینمی🥰♥️1402/09/28 بالاخره تکوناتو حس کردم مامانی 😍🥺

1402/08/24

16:47

0 نفر لایک کرده اند ...

آوا_۹۰

عضویت: 1397/08/09

تعداد پست: 1288

تا بکی دوماه بعد از به دنیا اومدن هم حس نداری کم کم هر چی بزرگ تر بشه بیشتر دوسش داری

1402/08/24

16:47

2 نفر لایک کرده اند ...

پرستوآسمان

عضویت: 1401/10/01

تعداد پست: 3048

الان راحتی دنیا بیاد به سلامتی وقت سر خاروندن نیست

1402/08/24

16:47

0 نفر لایک کرده اند ...

سادنا۱

مدیر استارتر

عضویت: 1399/06/17

تعداد پست: 4454

دنیابیادحس پیدامیکنی

والا از اول زایمان اینجوری بودم با یه مشاور اینترنتی حرف زدم گفت چند ماه دیگه حس پیدا میکنی ولی تغییری نکردم میترسم به دنیا بیادم دوسش نداسته باشم

1402/08/24

16:47

0 نفر لایک کرده اند ...

صدف_نقره_ای

عضویت: 1402/02/11

تعداد پست: 1469

دقیقامنم اینجوریم قبلش کلی گریه میکردم چراحامله نمیشم همش میگم چرابقیه اینقدرذوق وشوق دارن من هیچی

1402/08/24

16:47

0 نفر لایک کرده اند ...

یواشکی_هسدم

عضویت: 1400/11/15

تعداد پست: 17443

نمیدونم شاید چون منتظرش نبودی یا واسه اومدنش اصرار زیادی نداشتی

یا به خاطره هورمونات ولی یه لحظه فک کن یدونه قلب دیگه تو وجودت گوپ گوپ داره میکنه لنتی چطور احساسی نداری

آرام باش عزیز من آرام باش. حکایت دریاست زندگی، گاهی درخشش آفتاب، برق و بوی نمک، ترشح شادمانی، گاهی هم فرو می‌رویم، چشم‌های‌مان را می‌بندیم، همه جا تاریکی است. آرام باش عزیز من آرام باش دوباره سر از آب بیرون می‌آوریم و تلالو آفتاب را می‌بینیم زیر بوته‌ای از برف که این دفعه درست از جایی که تو دوست داری طالع می شود.چه می گذرد در دلم که عطر آهن تفته از کلماتم ریخته است چه می گذرد در خیالم که قل قل نور از رگ هایم به گوش می رسد چه می گذرد در سرم که جر جر توفان بند شده در گلویم می لرزد سراسر نام ها را گشته ام و نام تو را پنهان کرده ام می دانم شبی تاریک در پی است و من به چراغ نامت محتاجم توفان هایی سر چهار راه ها ایستاده اند و انتظار مرا می کشند و من به زورق نامت محتاجم آفتاب را به سمت خانه ی تو گیج کرده ام گل آفتابگردان وان گوگ حضور تو چون شمعی ته دره کافی است که مثل پلنگی به دامن زندگی درافتم قرص ماه حل شده در آسمان چه می گذرد در کتابم که درختان بریده بر می خیزند کاغذ می شوند تا از تو سخن بگویم

1402/08/24

16:48

1 نفر لایک کرده اند ...