همین الان اومدم خونه، رفته بودم یه سوپرمارکت یه پسر که بهش میخورد ۱۹ یا ۱۸ سالش باشه تو صندوق بود
بعد یه جوری نگام میکرد واقعا ترسیدم..... یه لحظه داشت با تلفن حرف میزد... لهجه ی افغانی هارو داشت
قیافشم بهشون میخورد....
وقتیم داشتم میرفتم گفتم ممنون... گفت فداتشم خواهش میکنم😐😐
من فقط بدو بدو رفتم پشت سرمو دیگه نگاه نکردم
دیگه بمیرمم توی اون سوپرمارکت نمیرم