سلام خانومها . خواهرم و شوهرش و خواهر زاده با مامانم و بابام هفته پیش اومدن خونه ما برا عروسی دختر خالم و پسر خالم تقریبا سه روز زودتر اومدن. خواهرماز پوقعی که اومدن همش تو یه اتاق مشغول رسیدن به خودش بود کل وسایل ساکش هم مثل بازار شام ولو. روز اول که اومدن شام زرشک پلو با مرغ و سوپ و سالاد فصل گذاشتم فرداش خونه ما آقایون بله برون بودن و من علاوه بر رسیدگی به بچه چهار ماهه باید برای مهمونم آشپزی میکردم خواهرم طبق معمول رفته بود تو اتاق برای شب که بله برون باشه آرایش و رسیدگی به خودش دریغ از یکم کمک منم دیگه گفتم آبگوشت درست کنم ناهار که راحت باشه آخه دیشب دیگه غذای برنجی خورده بودیم بعد از ناهار من ظرفها و گذاشتم ظرفشویی و برا شام همه گفتن میل نداریم بعد مراسم اگه میل داشتیم میخوریم پس ما خانومها رفتیم اتاق آماده بشیم بریم مراسم تا آقایون بیان واحد ما خلاصه آخر شب که مراسم تموم شد اومدیم خونه تا یه جارو برقی بکشم و یکم به خونه برسم همسرم چون دیر وقت ساعت ۲ نصفه شب بود رفت غذای دیروز داغ کرد تا هرکی بخواد بخوره بخوابه فردا هم سالاد الویه گذاشتم و بعد از ظهر هم تالار رفتیم برا عقد.خواهر زاده من یه اخلاق بدی که داره میاد خونه آدم تمام کشو کمد در های بسته رو میگرده چیزی خوشش اومد برمیداره وقتی هم تو دستش میبینی میگه بردارم خاله اینو؟ ماهم جلوی پدر مادرش میگیم باشه ایندفعه هم یه وسیله از کمد ما برداشته بود همسرم گفته بود بردار ولی من زورم اومده بود گفتم حتما از کیفش برمیداریم آخه این چه عادت بدیه خواهرم فهمیده بود کلی باهام دعوا کرد که چرا اینکار کردی و نباید برمیداشتی به دخترش یه سیلی زد که پدرت میلیاردها تومان تو حسابشه بعد تو اومدی این اشغال برداشتی منم خیلی ناراحت شدم .