دخترم حدودا چهارسالشه. من از بعد بارداریم کارم رو ول کردم و تو خونه ام. البته نویسندگی و تدریس رو دارم اما خیلی محدود. دخترم سه ماه مهد رفت بعد گفت دیگه نمیرم و منم حالا دارم مهدش رو عوض می کنم تا ببینم واکنشش چطوره!! هفته دوسه بار بیرون میبرمش و کافه و استخر و خانه بازی و در طول روز سعی می کنم باهاش یک ساعت تا دوساعت بازی کنم. اما واقعا کلافه میشم گاهی. میلا امروز اومدم باهاش کاردستی درست کنم چندبار با مهربونی و بازی براش توضیح دادم که چسب رو خاااالی نکنه یه جا و یه مقدار کافی ازش بریزه رو کاغذای رنگی. اما ی دفعه دور از چشم من همشو خالی کرد و ... منم عصبانی شدم و حسابی داد و فریاد راه انداختم. خودمم ناراحت میشم. ولی خداوکیلی دیگه کم آوردم. مثلا چندروز پیش کارگاه مادر و کودک همه بچه ها با اسباب بازی و اهنگ بازی می کردند بچه کن ی سره نق میزد ک بریم ... همه خستگی هام ب کنار. حاضرم براش مدام وقت بذارم ولی با نق و نوق بچه ها رو ندارم. یا وقتی ده بار ی چیزو توضیح میدم و باز کار بیخود میکنه صدهزار بار از بچه آوردنم پشیمون میشم.