آقا من دوران بارداری خومی بابا خواب بود یهو در خونه صدا داد بیدار شدم دیدم یکی سیاه و بلند و با موهای فر تا نوک پا دوتا دستش زده به چارچوب اتاق خواب داره بهم نگاه میکنه فقط نگاش میکردم از ترس هیچی نمیگفتم یهون خودشو رم انداخت ایقد جیغ زدم صدام نمیومد تا چند لحظه بعد ولم کرد بعد نگو بختک بوده